فروش بادام زمینی گیلان

بادام زمینی را از گیلان خریداری کنید سوغاتی گیلان -فروش بادام زمینی

فروش بادام زمینی گیلان

بادام زمینی را از گیلان خریداری کنید سوغاتی گیلان -فروش بادام زمینی

تسخیر تمام سیاره های جهان توسط زمینیان توسط سلاحی بنام سیلوس

تسخیر تمام سیاره های جهان توسط زمینیان توسط سلاحی بنام سیلوس وقتی سیارات جهان یکی یکی به تسط زمینیان در می امد ناگهان یک سیارهکه اخرین سیاره جهان بود مقاومت زیادی می کرد و نزدیک بود زمین و همه سیاره هایی را که زمینیان با میلیاردها سال نبرد بدست اورده بودند به دست این سیاره که موجودات ان بسیار چسبنده بود به دست ان سیاره بیفتد اما درست 3  روز  قبل از انکه انها موفق به انجام این کار شوند زمینی ها سلاحی به نام سیلوس ساختند که ان سیاره را با  تمام ساکنانش به یخ تبدیل کرد سیلوس ماشینی بود که به ان سیاره رفت و چون ان سیاره می چسبید ان سیاره را  مانند یک سفینه به حرکت در اورد و انقدر ان را از زمین دور کرد که به جهان پر از یخ رفت و انها همگی  یخ زدند و دیگر خطری  زمین را  تهدید نمی کرد این اتفاق در 50 هزار میلیارد سال دیگر افتاد و زمینیان توانستند هزاران زمین مانند خود درست کنند زیبا و قدرتمند .................. این داستان واقعی نیست و علمی  تخیلی هست ...

از مهری پرسیدند چرا ازدواج نکردی؟

از مهری پرسیدند چرا ازدواج نکردی؟ مهری فوری در جواب گفت منتظرم تا یک خواستگار خوب بیاد ازدواج کنم از مهری پرسیدند چند سال داری خندید گفت 22 سالمه گفتند راستش رو بگو قیافه ات بیشتر نشون میده گفت شوخی کردم من 33 سالمه گفتند مهری خانوم دقیق سنت رو بگو شاید یه خواستگار خوب برایت بیارم گفت 38 سال گفت خوب اینجوری که معلومه تو خواستگارهای زیر 33 سال رو تقریبا از دست دادی پس باید از 34 سال به بالا بیان خواستگاری تو خوب مهری جون عزیزم بگو ببینم اگر یک مردی که زنش فوت کرده باشه و 74 سال سنش باشه ازدواج می کنی یا نه مردی که هم مهربان هم تقریبا متوسط درامد و هم خوشگل خوش قیافه با موهای تقریبا سفید ولی مو زیاد نداره در یک کلام عالی میتونه تو رو خوشبخت کنه و همین دیگه ازدواج می کنی مهری گفت  ندیدم اما  اره  بگو بیاد اما کسی دیگه ای  نداری یکمی جوانتر باشه مثلا 66 یا 55 یا 71  دیگه اگه نشد کاری نمیشه کرد بعدش این که 74 سالشه سالمه گفت تقریبا اره فقط یکمی  چاق هست مهری گفت هر چند لاغر متوسط بیشتر دوست داشنتم  اما ایرادی  نداره چاق هم خوبه  خداقل  گرم هست شکم داره  نرم هست....

چگونه میتوان فهمید دارو یا واکسنی که کشورها ساخته اند واقعی هست؟

چگونه میتوان فهمید دارو یا واکسنی که کشورها ساخته اند واقعی هست؟  در جهان تعدادی  از کشورها می گویند که واکسن کرونا را  ساخته اند و اگر این حرف درست باشه که انها  ادعا  می کنند دیگه  در ان کشورها  مردم  نباید  کرونا  بگیرند و یا  بمیرند در این صورت  دیگه میشه  راحت فهمید که  این دارو  واقعا  ساخته شده است  کرونا ویروسی هست که  چندین ماه قبل به انسان وارد شده از راه  تنفس و نشستن دستها و شبیه به سرماخوردگی هست بیشتر انسانها  سالم می شوند اما  تعدادی که  از قبل  بیماری داشته اند  ممکن است  بمیرند کرونا  چیزی به نام  عدالت  نمیشناسه  و فقط باید  ادم  مراقب خودش باشه چگونه میتوان فهمید دارو یا واکسنی که کشورها شاخته اند واقعی هست؟؟

اگه اشتی نکنیم مهتاب دیگه در نمیاد

اگه اشتی نکنیم مهتاب دیگه در نمیاد  از هم دیکه دوری کنیم افتاب دیگه در نمیاد دیگه موجهای دریا غم دل رو درمان نمی کنه فقط دروازه غم رو به دلم باز می کنه اگه اشتی نکنند مهتاب دیگه  در نمیاد عمریه  گفتگوشون سر نمیاد مهتاب با من قهره دیگه اگه عاشقش نباشیم از یکدگر دوری کنیم ستاره ای در نمیاد عمریه ساحل و دریا قهرند با هم زندگیشون سر نمیادبیا اشتی کنیم بسه دیگه دشمنی شاید به هم روزی برسیم ولی دیگه ما زنده نباشیم  در ان موقع  دیگه  جه  فایده ای  داره  شعر خوشبختی  بخونیم  یا  نخونیم  بزار مهتاب در بیاد پاشو دریا  کاری کن غهمامو چاره بکن غهما رو بردار با موجهات در ساحل خالی بکن بزار تا افتاب در بیاد اگه اشتی نکنیم مهتاب دیگه در نمیاد  از هم دیکه دوری کنیم افتاب دیگه در نمیاد  اگه اشتی نکنیم مهتاب دیگه در نمیاد  از هم دیکه دوری کنیم افتاب دیگه در نمیاد  اگه اشتی نکنیم مهتاب دیگه در نمیاد  از هم دیکه دوری کنیم افتاب دیگه در نمیاد  اگه اشتی نکنیم مهتاب دیگه در نمیاد  از هم دیکه دوری کنیم افتاب دیگه در نمیاد  اگه اشتی نکنیم مهتاب دیگه در نمیاد  از هم دیکه دوری کنیم افتاب دیگه در نمیاد  اگه اشتی نکنیم مهتاب دیگه در نمیاد  از هم دیکه دوری کنیم افتاب دیگه در نمیاد  اگه اشتی نکنیم مهتاب دیگه در نمیاد  از هم دیکه دوری کنیم افتاب دیگه در نمیاد  ...

هر چی که دوست دارم رفت و دوباره بر نگشت یکی از بهترین فصلهای زندگی

هر چی که دوست دارم رفت و دوباره بر نگشت یکی از بهترین فصلهای زندگی   همین بهاره فصل بهار  چندتا بهار به من خورد بزرگ و بزرگتر شدم تا اینکه اخرین بهار  کار خودش رو کرد و من اماده برداشت شدم مثل همه  گیاهان که  فصل  برداشت انها میرسه درست در اخرین بهار تو رو در باغ بلور دیدم ناگهان تپش قلب احساس  خوشایندی به من دست داد این نگاه با  همه  نگاههایی که تا این لحظه  دیده بودم فرق می کرد نزدیکم شدی احساس پرشور عشق رو درک کردم برای اولین بار نوازشم کردی  دست به موهام کشیدی این نوازش فرق می کرد صورتم رو بوسیدی که هنوز هم ان بوسه اتشین در وجوذم هست حالا اون روزها گذشته و بسته شده عشق ما مثل همه که جدا میشن ما هم جدا  شدیم  دیگه  نگاهم خسته شده از بس منتظر موندم دیگه از تاب بازی خبری نیست ما یک بام و 2 هوا شدیم اما با اینکه به اخر خط رسیدم اما به غیر از تو ندیدم دوستت دارم  دوستت دارم دوستت دارم این اخرین  نفسهایم را هم  تغدیم تو می کنم ای  مهربنترین ای با شکوهترین به وسعت اینه ها به بزرگی تمام دنیا دوستت دارم ناگهان باد شدیدی به صورتم سیلی زد و ما جدا شدیم لحظه اخرین نفس چشمانت رو در اسمان بالای سر خودم می بینم اخرین چیزی که دیدم چشمهای تو در بالای سرم بود بعد از اون من خوابیدم برای همیشه  خوابیدم  در خواب دیدم  تو زودتر از من در فصل  بهار خوابیدی ما با هم خوابیدیم و دیگه  بیدار نشدیم خواب  ابدی  .....دوستت دارم ...