لبهام برای خنده باز نمیشه اما چشمام دوست دارند گریه کنند شاید به گریه کردن عادت کردند و خندیدن یادم رفته دلم میخواد ساعتها به یکجا خیره بشم چون به خیره شدن هم عادت کرده یعنی در زمان دنبال روزهای قشنگ می گردند روز قشنگی هم آیا هست اگر هست نشانی و آدرسش کجاست میگن دوران بچگی یکی از زیباترین لحظات هست که حتی در سنین بالا هم دنبال همان دوران بچگی هستند کجاست مادر کجاست آن گهواره من اما چقدر زود تموم میشه چون بد یا خوب در دوران بچگی یک شکل هستند اما در سن بالای 30 سال مگه میشه با یک توپ فوتبال یا با یه عروسک شاد بود هر چند عشق میتونه اما عشق هم ابدی نیست و آدم رو در تنهاترین لحظات دقیقا زمانی که آدم به اون بیشتر نیاز داره ترک میکنه چون این دست آدم نیست رسم روزگاره مگه میشه ترک وظن کرد توی غربت عمری رو سر کرد من که میدونم تنها میمونم من که میدونم تنها میمیرم کاش بدونم از کدوم جاده میای تا بسینم لحظه ها به انتظار فانوس راهت بشم همینه میخوام تنهای تنها واسه دلم بخونم یه تنهایی یه خلوت یه سایبون یه نمیکت نفس از تن بریدم به آرامش رسیدم همین پایان.
دیشب خواب نیلوفر رو دیدم خواب دیدم دارم در آسمان شهرهای جهان پرواز میکنم و بیشتر شهرهای جهان رو دارم با نیلوفر میبینم نیلوفر روی دوشم بود و کمی هم می ترسید که نکنه از بلندی بیفته پایین به اون گفتم با 2 تا دستهایت سر گردن هر جا رو که دوست داری بگیر ترسی نداره تو که روی دوشم هستی پاهایت هر 2 تا روی سینه ام هست سرت رو بزار روی سرم راحت همه جا رو تماشا کن نیلوفر کم کم ترسش ریخت و گفت میتونی پرواز کنی تا سیاره مریخ اونجا رو هم ببینم گفتم چرا که نه بگیر که رفتیم گاز دادم رفتیم دیدیم با سرعت تمام برگشتیم زمین در زمین نیلوفر پیاده شد رفت یه خوراکی بخره در همین حال من هم یکمی بالای شهر پرواز کردم از منطقه نیلو دور شدم تا اینکه گفتم برم ببینم نیلوفر کجاست هر چی گشتم پیداش نکردم یه فکری به سرم زد گفتم میرم بالای آسمون اگرمن نیلوفرو ندیدم اون منو میبینه خلاصه منو دید اومدم پایین نیلو رو سوار دوشم کردم اما اینبار زیاد نمیتونستم برم بالا بعضی ها سعی می کردند پای منو بگیرند بیارن پایین اما دستشون نمی رسید و همه میگفتند این چه جوری رفته بالا اما هر لحظه داشتم پایینتر می اومدم تا اینکه بیدار شدم همین پایان.
https://irancn.com/backlink.aspx?rgm=allmanدلکم عزیزم غم مخور غصه نخور یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور از راهی دور آمدم میجویم تو را ای همسایه قدیمی نگاه مستانه ات سرود سر مستی آیا با ساز دهنی من می رقصی یادت هست همسایه ات بودم گاهی اوقات می دیدمت خاطرات آنزمان که با هم همسایه بودیم خاطرات آنزمان لطفی دگر دارد حالا که پس از سالها تو رو دیدم دستم بر دامانت مگریز از من پیمان با تو می بندم و آن عشق است رنگ لباسهایت شاد و رنگین کمانی است بعضی وقتها تو رو در سر راهم می دیدم می گفتم خودش هست تو همونی که میخواستم بوی ادکلون تو منو یاد بوی آزرو میندازه شاید هم ماکسی میزنی میخواهم شانه بکشم بر موهایت این دلم نیاز به همخانه داره بیا به کاشانه ام در غرق رویت هستم تا بکشایی گره از این دل دیوونه مجنون گردم هر بار تو رو میبینم بیا تا دستت را بزار در زیر دستم و تا کمرت را بگیرم و آرام آرام در کنار رودخانه ای با هم قدم بزنیم هر لحظه ای که بیاد تو نباشم جزیی از زندگیم نیست امروز این رویاست شاید که فردا واقعیت باشه همه سرمایه ام این دلم هست تقدیم میکنم به تو تو تو بمان تو بمان با من همین پایان.
چوچاق چیست شاید همه با چوچاق آشنا نباشند و اولین بار باشه که این اسم رو می شنوند البته این نام برای گیلانی ها یا شمالی ها و حتی بعضی از شهرهای نزدیک شمالی آشنا باشه و غذاهای متفاوتی را با چوجاغ خورده باشند چوچاق به رنگ سبز هست شباهتی به اسفناج داره و ریشه اش به رنگ سفید هست بوی خوب چوچاق آدم رو مست میکنه هر کیلوی خوب و تازه چوچاق 40 هزار تا 50 هزار تومان است چون قیمتها در بازار در زمان خرید فرق داره همه مرکبات و سبزی ها اینجورین دوشنبه ها و پنج شنبه ها یا روزهای بازار هر شهری در شمال متفاوت هست و اگر صبح خرید کنید قیمتش گرانتر از غروب هست غروبا که میشه قشنگترین تازه ترین میوه ها هم ارزونتر هست چون میخوان باقی مونده رو بفروشند و برن خونه هاشون برگ چوچاق خودرو هم هست یعنی خود بخود تولید میشه چوچاق رو خوب بشورید آبش رو خالی کنید و ریز ریز کنید از قبل هم هر موادی که خودتان دوست دارید به اون اضافه کنید با کدو خورشتی یا بادمجان سرخ کرده و گوشت چرخ کرده با پیازی که از قبل سرخ کردید همه رو با هم مخلوط کنید هم میتوانید به آن آب اضافه کنید هم به صورت سرخ شده بخورید چوچاق همین پایان.