...یعنی میتونی وقتی به گیلان سفر می کنی همه اینها رو با هم بخری ایول بابا تو خیلی پولداری میای با هم دوست بشیم اخه تو پولداری اگر به گیلان سفر کردیم چی بخریم؟ سوغاتی؟ صنایع دستی بادام برنج کلوچه ماهی امروز در سایت ارمین تری دی این خبر رو دیدم اب و هوا و کیاکلا و وضعیت چند شهر دیگر هوا چند روز پیش خیلی گرم بود و کوکا کولا خوردم یخ در بهشت خوردم بستنی خوردم کیاکلا در مازندران هست یکی از شهرهای زیبا در این استان اب و هوای ان برای امروز ابری هست اما وضعیت 4 شهر دیگر مانند فریونکنار بابلسر علمده نور
لمده هم به نور نزدیک هست ایا قصد سفر به علمده را دارید؟موجودات فضایی همه چیز داشتند چیزی در این دنیا کم نداشتند تنها چیزی که نداشتند زن بود انها در زمین زن دیدند فوری فرود امدند اما با انسانهای 3 کله روبرو شدند در نبرد تن به تن با انسانها این موجودات که در دوران قبل از زندگی دایناسورها به زمین امده بودند تا چند روزی را استراحت کنند سپس به سیارات دیگری بروند انها قبل از اینکه به زمین بیاید هرگز تصور نمی کردند که با ادمهای 3 کله روبرو شوند انها با 1000 سفینه به زمین امدند و در کوههای نبراسکا از اریزونا فرود امدند بعضی از انها نیز به اقیانوس افتاد و 10 تای انها در خانه یکی از روستاییان انجا افتاد در انزمان موجودات فضایی اینترنت نیز داشتند و گوشی هایی در حد گوشی های امروزی و لپ تاب هم داشتند اما هواپیمای انها یکمی فرق می کرد و هواپیمای انها 2 تا پا داشت که یک پا را در این قاره و پای دیگر را در ان قاره می گذاشتند چون در دوران قبل از دایناسورها اپارتمانهای 200 سبقه نیود پس جایی هم خراب نمی شد ناگهان انسانها را دیدند اما انسانهای ان زمان با الان فرق داشتند و دم 300 متری داشتند انها با دمشان فضایی ها را شکست سختی دادند ....و زمین ازاد شد...تا به امروز کوجودات فضایی هر وقت نزدیک زمین می شوند پا به فرار می گ
ذارند....storis داستان علمی تخیلی برداشت از noaran.blogsky.com
چقدر هیجان انگیز بود دیدار با موجودات فرازمینی در انروز در ساعت 6 صبح برای قدم زدن به بیرون از خانه رفتم هوا هنوز تاریک بود و تقریبا 200 متر که از منزل دور شدم در جلوی خودم در اسمان نوری دیدم مثل ستاره های دنباله دار هیچ کسی دورو برم نبود که از اون بپرسم این چیه ایا تو هم می بینی بعدش چند بار چشمهایم را باز و بسته کردم که این نوری که می بینم واقعی هست یا شاید من اصلا از خانه بیرون نیامدم و هنوز در رختخوابم و دارم خواب و خیال می بینم نور پس از تقریبا 6 ثانیه خیلی دور و ئورتر شد و ناپدید شد دیگه اونو ندیدم ت اینکه گفتم شاید این یک شهاب سنگ بود و چیز زیاد مهمی نبود اما پس از 1 دقیقه اونو دوباره دیدم اینبار روبروم بود من درون نور بودم و نمی توانستم جایی رو ببینم حتی خودم رو هم نمی توانستم ببینم پس از چند لحظه دیدم نوری نیست و من هم در نزدیک زمین نیستم زیر پاهایم زمین نبود من قیافه ام صورتم لباسم همه چیز تغیر کرده بود و صدایی شنیدم که گفت به سال 8626 خوش امدید اما این صدا با صدای زمینی ها فرق می کرد و اون صدا گفت ما فهمیدیم شما زمینی ها با این صدا به این صورت حرف می زنیم اینجا میلیاردها انسان هست که همه با هم فرق دارند قد بعضی از انها 100 برابر سیاره زمین بود و بعضی ها را با تلسکوپ چشمی که میلیاردها بار باید بزرگ می کردم می دیدم من درون یک غول بزرگ به اندازه میلیاردها بار بزرگتر از زمین بودم بعدش چیزی نفهمیدم چون باز هم همه جا نور بود نه گرسنه ام می شد نه تشنه نه نیاز به تنفس داشتم اینجا کجا بود؟ ......داستان علمی تخیلی ...
نرود هرگز از یادم زمانی که به تو دل دادم اگر خواهم غم دل را گویم جا نمی بینم اگر جایی پیدا کنم تو را تنها نمی بینم اگر پیدا کنم تو را تنها اگر هم تو را تنها ببینم از شادی زیاد و از شوق رسیدن به تو تمام دست و پایم را نمی یابم و خودمو را گم می کنم اگر جهانی بخواهد قصد هلاکم کند می میرم اما دست از تو بر نخواهم بر داشت
دلت به فکر دل من نیست مانند من همیشه در تپیدن نیست اما اما اگر خواهم غم دل را با تو گویم جایی تو را نمبینم اگر هم تو را ببینم در جایی دست و پایم را گم می کنم اگر خواهم دل را با تو گویم جا نمیبینم اگر جایی کنم پیدا تو را تنها نمیبینم ای عشق من بی نظیری تو شبیه تو ندیدم نشنیدم ای عشق من یاد ان لحظه ان لحظه خوش و شیرین که من به تو دل دادم هرگز نرود از یادم ای عشق من بی نظیری تو در تمام این عالم مثل تو ندیدم نشنیدم نخواهم دید اما اما با این همه خوبیت دلت به کیف دل من نیست اما تو را تا خر این دنیا همیشه دوست خواهم داشت زمانی گر کنم قصد هلاکم جان دهم اما دست از تو بر نخواهم داشت ای عشق من با شکوهی تو اگر خواهم دل را با تو گویم جا نمیبینم اگر جایی کنم پیدا تو را تنها نمیبینم زندگی مثل شهابی میگذره چرا از جوونی مون بی خبریم ...