فروش بادام زمینی گیلان

بادام زمینی را از گیلان خریداری کنید سوغاتی گیلان -فروش بادام زمینی

فروش بادام زمینی گیلان

بادام زمینی را از گیلان خریداری کنید سوغاتی گیلان -فروش بادام زمینی

چه شده هر وقت نیازم داری سوراغم رو میگیری

لج و لجبازی  قشنگت می کنه خوش آبرنگت میکنه وی وای وای  دوست دارم  ناز کنم عشوه کنم دوست دارم با دلت بازی کنم یادته به من میگفتی  می ری  که میری  فدای  سرم که می ری یکی دیگه پیدا میکنم از تو 100 برابر بهتر منم میگفتم باشه حالا که اینجوریه میرم  دیگه بر نمی گردم تا اینکه  به من نیاز پیدا می کردی من هم نمیومدم پیشت قیافه میگرفت تو هم میگفتی حالا واسه من آدم شدی  قیافه میگیری  راستش تو فهمیده بودی که خیلی میخوامت بارها و بارها  دلمو شکستی اما  دلم نمیومد تو رو  تنها  در این  دنیای  خدا  جا  بزارم لجت که در میومد حسابی لذت می بردم دوست دارم سرخ بشی دوست دارم قهر کنی  رام  بشی توی لجبازی  دلمو نرم کنی من تورو اینجوری میخوام من تو رو اونجوری میخوام آخه لج و لجبازی قشنگت میکنه خوش آبرنگت میکنه وای وای وای...

احساس تنهایی

احساس تنهایی  این احساس فقط  با تو پر میشه روزها میگذرند  ماهها و سالها  فصلهای  بهار پاییز و همه همه فصلها میان میرن اما نتونستند تنهای منو پر کنند حتی  در بین همه  آدمهایی که  میگن  دوستت داریم و واقعا هم دوست دارند حتی  تا مرز عاشقی  اما  راستش  هرگز  حتی یکی از اونا  نتونستن تنهای منو پر کنند اما یه روز تو رو دیدم فکر  نمی کردم  رویا  واقعی  بشه  اما میدونستم هستی  یه حسی بمن میگفت اون هست یه روز در یه جایی اونو میبینی بله یه روز  دیدمت در جا خشکم زد این خودشه یادم رفته بود پلک بزنم و همونجور مات و مبهوت نگات کردم توی دلم گفتم میخوام تو رو میخوام با تمام وجودم  در درونم سکوتم رو شکستم دنبالت راه افتادم تا به تو رسیدم غرورم رو منار گذاشتم پا به پای تو راه رفتم  تو فهمیدی یکی کنارت هست گفتم عشق  خطهای موازی رو به هم میرسونه و تو میتونی تنهایمو پر کنی تو هم نگاهم کردی گفتی منم تنهام ما به هم رسیدیم از اون لحظه ما دنیا رو زیباتر دیدیم  و دلمون میخواد  دنیا رو تا آخر ببینیم  و تو تنها آدمی هستی که  با تو هرگز احساس  پوچی و تنهایی و ناامیدی نکردم هر بار گوشیم زنگ میخورد و شماره  هر کسی غیر از تو رو می دیدم بی اعتنا جواب میدادم اما تا شماره تو رو میدیدم دلم واقعا از جا کنده میشد خیلی ذوق میکردم حالا دلم میخواد  زنده بمونم و زندگی کنم عجب جایی به  دادم رسیدی  ...

فقیری به مردی گفت کمکم کن

فقیری به مردی گفت کمکم کن  یکی از روزها فقیری دستش را به سمت مردی دراز کرد و به اون گفت کمکم کن نزار اینجا تک و تنها بپوسم کمکم کن تا من هم طعم خوشبختی و پولداری رو بچشم مرد بی اعتنا بدون توجه با اون فقیر به سمت دیگر نگاه کرد فقیر بیچاره  و درمانده دست بردار نبود و گفت به من فقیر عاجز کمک کن و دستش را بیشتر به سمت اون مرد دراز کرد مرد باز هم به اون کم محلی کرد و توجهی نکرد آن فقیر دوباره سماجت به خرج داد و گفت چرا مقداری پول به من نمی  دهی مگه  دلت از سنگ درست شده  نیاز  مبرم و شدید به پول  دارم کمکم کن کمک کمک را تکرار کرد آن مرد اینبار به فقیر گفت برویم جای خلوت تا با هم دادو ستد کنیم فقیر خوشحال شد توی دلش گفت آخ جون الان به من در جای خلوت پول میده رفتند پشت جای خلوت مرد به فقیر گفت بیا با هم معامله ای کنیم تو پول میخوای  درسته گفت آره گفت هر چی من پول در جیبهایم دارم مال تو هر چی  تو  پول داری  برای من فقیر  قبول نکرد و فرار کرد معلوم شد فقیر پولدارتر از آن مرد بود..

یکمی عاشقم باش حتی اگه شده اندازه سر یه سوزن

 تو باش با من  زود بیا خیلی زود بیا که  همین الان هم خیلی  دیره مرد خونه من یه ذره عاشقم باش قدره سر یه سوزن حتی اگه شده اندازه یه ارزن خیلی دلم میخواد تو بیای پیشم و بشی مرد خونه من  برای  یه قطره از عشقت برایت دریا میشم دریا  گم هست در عشق  آخه  خیلی عاشقتم  حتی  در خواب  هم عاشقتم  چقدر  عالیه  همه  صبحها  قبل از طلوع آفتاب  با تو شروع بشه  میخوام ببوسمت  اگر  عاشقت نباشم   به خدا  می پوسم  کنیزک میشم کنیزک هستم مثل  کوزت  برای هانری هشتم مثل مری برای  لویی مثل شیرین برای  فرهاد مثل لیلی برای  مجنون منو ببوس اگر نیای  دیا برام تموم میشه  بزار بشی تو پناه من اگر یه روز نبینمت دنیا برا تموم میشه  برای  گریه هایم  شونه هات تکیه گاه من عاشقتم عزیزم  فقط یه ذره ...

بالاتر از خبر ساخت دنیای مصنوعی با گنجایش 100 میلیون نفر

بالاتر از خبر ساخت دنیای مصنوعی با گنجایش 100 میلیون نفر در قرن 25 دانشمندان شروع به ساخت دنیای مصنوعی کردندکه در این دنیا  کرگ و میر معنا نداره  و فقط  یک خواب  100 ساله برای  ترمیم و تعمیرات انجام می دهند می دهند تمام دانشمندان ساخت این جهان مصنوعی  ربات هستند این روبوتها خیلی  سریع  همه چیز را حساب کتاب میکنند و خیلی زودتر از انسانهای  قدیمی که در قرن 24  به پایین بودند انچام میدن میدن زمینی ها   در قرن 24  تعدادشان  خیلی کم شده  و فقط  200 هزار نفر در آن سیاره خشک و بی آب و علف زندگی  میکنند و رباتها هم با  آن تعداد آدم  کاری ندارند در این دنیای مصنوعی همه چیز مصنوعی هست حتی عشق هم وجود دارزد اما مصنوعی  چمن آب  حیوان همه و همه مصنوعی یکی برای همه همه برای یکی...