با اینکه اون پیش آدم نیست اما مثل اینکه همه جا با آدم هست از اون لحظه ای که پیش آدم هست یک روز فقط یک ثانیه میگذره عمر نوح هم در برابر عشق کمه با وجود اون آدم هیچی دیگه نمیخواد همه چیز آدم میشه شب آدم رو روشن میکنه روز رو زیباتر میکنه حتی موقعی که خوابیده آدم بیدار میمونه و محو تماشای اون میشه سر اون اگه درد بگیره سر آدم بیشتر درد میگیره میشه پوست و استخوان آدم فقط جسمش جدا هست تا این حالت برای کسی پیش نیاد نمیتونه درک کنه چی میگم فکر میکنند زیادی خوردم و بیشتر به داستان شباهت داره ولی فراتر از داستان هست واقعیت داره تا زمانی که عشق پیش آدم هست مشکلی نیست اما وقتی میزاره میره درد جدایی شروع میشه دردش یه جوارایی با همه دردها فرق داره حتی در خواب هم آدم آرامش نداره وقتی میزاره میره آدم یاد حرفهای آخر می افته مگه چی گفتم از مرگ عزیزترین آدم هم بدتره
عشق و جدایی دو روی سکهای هستند که اغلب در زندگی بسیاری از ما تجربه میشوند. عشق میتواند زیباترین احساس در دنیا باشد، اما وقتی به جدایی منجر میشود، میتواند دردناکترین لحظات را نیز به همراه داشته باشد. در اینجا درباره عشق و جدایی صحبت میکنیم و راههایی برای کنار آمدن با آن ارائه میدهیم:
بله. هرچند ممکن است تصور کنید که دیگر هرگز نمیتوانید کسی را دوست داشته باشید، اما عشق یک احساس طبیعی و بخشی از زندگی انسان است. با گذشت زمان و بهبود خود، ممکن است دوباره آماده تجربه عشق جدیدی شوید که حتی بهتر از گذشته باشد.
عشق و جدایی هر دو بخشی از سفر زندگی هستند. همانطور که عشق به شما شادی میبخشد، جدایی نیز میتواند به شما درسهای ارزشمندی درباره خودتان و دیگران بدهد. این فرآیند، گرچه دشوار است، اما در نهایت شما را قویتر، آگاهتر و آمادهتر برای آینده خواهد کرد.
بعضی وقتها ما انسانها نمیتونیم مشکلات رو حل کنیم و سعی میکنیم هر جور شده یه راهی پیدا کنیم از تجربه دیگران استفاده میکنیم اما در نهایت می بینیم کمکی نمی کنه مغز تمام تلاش خودش رو میکنه تا این مشکل پیش اومده رو حل کنه و میگه خودت رو سرگرم کن ادم خودشو سرگرم میکنه اما ریشه هنوز هست مشکل هست مانند یه معما میمونه بعضی از مشکلات حل میشن اما همیشه یه مشکل وجود داره که با هیچ فرمولی حل نمیشه حتی آدم به خودش میگه من اون آدم نیستم و خودمو در جای آدم دیگه میزارم اما این هم یه نوع فریب به خود هست چاره واقعا چیه کمی فکر میکنم ببینم چه راهی هست حالا فرض میکنیم اون برگشت و دوباره روابط عادی و خوب حتی بهتر از گذشته شد اینجا باز هم مشکل هست چون یه بار درد جدایی رو چشیده و اینبار بازم ترس از جدا شدن دوباره هست آدم با تجربه ای که از گذشته داره اینبار سعی میکنه عاقلانه تر برخورد کنه تا زمانی که عشق با آدم هست مثل یه خواب شیرین میمونه که دوست نداره از این خواب بیدار بشه اما هر خوابی یه بیداری هم داره شاید همین نوشتن مطلب خودش کمی به آدم کمک کنه اما این فقط یه مسکن موقتیه بعضی از دردها از بین نمیرند اگر می رفت به اون نمی گفتن درد بی درمان البته این ناراحتی ها از اول نبودند اما کی میدون در مسیر زندگی چی پیش میاد میری توی خیابون یه آدمی رو می بینی که تا حالا توی عمرت ندیده بودی اما در فکرت اون بود و اون جلوی چشمات ظاهر میشه دوست میشین و اون دوست بدجوری در قلب آدم میشینه یه جورایی فراتر از دوست میشه پوست و گوشت و روح آدم اون میزاره میره دربدر دنبالشی از ایتجاست که درد شروع میشه هرچند میشه با پیدا کردن یکی دیگه مثل اون جای درد رو کم کرد اما اون حتی اگه از اون هم بهتر باشه نمیتونه اون قبلی رو کامب پاک کنه حافظه اونو در تمام قسمتهای بدن جا داده خوب از هیچی بهتره البته اگر آدم بتونه فراموش کنه یعنی کاملا فراموش کنه نمیدونم نمیشه فراموش کردن هم دست خود آدم نیست به هر حال چاره ای نیست و باید با اون کنار اومد و زندگی رو همانطوری که هست قبول کرد مثل یه رودخونه که به دریا میره و در مسیر خودش چه چیزایی رو با خودش باید ببره تابتونه به دریا برسه راستش بشر هنوز اون علم رو پیدا نکرده که بر این حالت چیره بشه شاید هم هست اما من بلد نیستم یعنی باید تحمل کنم. اون هم تا آخر عمر اوه این دیگه چیه اگر اون روز اونو نمی دیدم چی میشد بازم زیاد جالب نبود چون هرگز نمیتونست مزه عشق رو بفهمم عجیبه انسان موجود ناشناخته دارم سعی میکنم یه راهی پیدا کنم تا این لحظه 30 درصد تونستم خودمو نجات بدم اما دنبال راه 100 درصدی هستم چگونه عشق را فراموش کنیم درد درمان جدایی از عشق فراموش کردن عشق میتواند یکی از چالشبرانگیزترین تجربههای زندگی باشد، اما با گذشت زمان و به کمک برخی اقدامات میتوان این فرآیند را تسهیل کرد. در ادامه چند راهکار موثر برای کنار آمدن با این موضوع آورده شده است:
۱. پذیرش احساسات
احساسات خود را سرکوب نکنید. به خود اجازه دهید غم، ناراحتی یا حتی خشم را تجربه کنید. این احساسات بخشی طبیعی از فرآیند بهبود هستند.
با خود صادق باشید و بپذیرید که فراموش کردن نیاز به زمان دارد.
۲. قطع ارتباط
اگر ممکن است، از برقراری ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم با فرد مورد نظر خودداری کنید. حذف او از شبکههای اجتماعی و جلوگیری از مرور خاطرات میتواند کمککننده باشد.
۳. مشغول نگهداشتن خود
فعالیتهای جدیدی را شروع کنید که علاقهمندید. این کار میتواند توجه شما را از فکر کردن به آن شخص منحرف کند.
ورزش، یادگیری یک مهارت تازه یا حتی سفر کردن میتواند ذهن شما را آرام کند.
۴. حمایت از دوستان و خانواده
با دوستان و خانواده خود درباره احساساتتان صحبت کنید. داشتن یک سیستم حمایتی میتواند شما را قویتر کند.
۵. خاطرات را مدیریت کنید
وسایلی که شما را به یاد آن فرد میاندازند کنار بگذارید یا به شخص دیگری بدهید.
از مرور کردن پیامها یا عکسهای قدیمی خودداری کنید.
۶. روی خودتان سرمایهگذاری کنید
به سلامت جسمی و روحی خود اهمیت دهید. مراقبت از خود شامل تغذیه سالم، خواب کافی و مراقبه میشود.
به اهداف شخصی خود توجه بیشتری کنید و برنامهریزی برای آینده را جدی بگیرید.
۷. نوشتن و ابراز احساسات
احساسات خود را در قالب نوشتن تخلیه کنید. این کار میتواند به شما کمک کند تا بهتر با آنها روبهرو شوید.
۸. کمک حرفهای بگیرید
اگر احساس میکنید نمیتوانید با این موضوع کنار بیایید، مشاوره گرفتن از یک روانشناس میتواند بسیار مفید باشد.
۹. زمان را به عنوان یک درمانگر ببینید
به یاد داشته باشید که زمان به شما کمک میکند. زخمها به تدریج بهبود مییابند و شما قویتر خواهید شد.
با تمرکز بر خود و گذراندن این فرآیند با صبوری، میتوانید به تدریج عشق گذشته را پشت سر بگذارید و برای تجربههای جدید آماده شوید. ..
به یکی گفتم اگر هر روز 24 ساعته برات پول مثل بارون بباره چیکار میکنی..گفت اولین کاری که می کنم میرم یه کارخانه تولیدی باز میکنم گفتم برای چی این کارخونه رو دوست داری باز کنی گفت به خاطر پول بیشتر چون دلم میخواد خیلی ثروتمند بشم گفتم برای تو که از آسمان مثل بارون همه 100 دلاری هر روز میرزه اونوقت میخوای کارخانه بزنی که پولدارتر شی این کارخانه هر روز هم به تو بده یک قسمت از یک میلیارد قسمت اون پولی نیست که قراره هر روز اون هم تا آخر عمرت برت بریزه گفت راست میگی خوب میرم تولیدی هواپیما میزنم که سود بیشتری کنم گفتم این هم یک قسمت اون نمیشه یعنی تو نمیتونی یه آرزویی داشته باشی با اون همه پول گفت خوب من از اوت زندگی همیشه دوست داشتم کار کنم تا پولدار بشم اون پول از آسمون میباره رو یه طرف میزارم و پولهایی که کار میکنم ثروتم رو بیشتر میکنم خوب این حرف رو زد میخواد پولدارتر بشه...
همه دوستهامو میخوام هیچ دوستی مثل دوستهای سن 15 سالگی نمیشه دوستانی که وقتی سنشون بالاتر میره خاطراتی رو با هم دارند که در هیچ کجای جهان پیدا نمیشه دوستان جدید هم خوبند ولی آدم دوستان چدید رو نمیدونه کجا بزرگ شدند قبلا کی بودند هر چی که میبینند از همون لحظه هست تک و توک هم دوستان سن بالا هستند که خوبند اما خیلی راحت هم آدم رو ول میکنند میرن هر چقدر هم آدم دوست داشته باشه اگر کوچکترین غفلتی بکنه اونا رو ممکنه برای همیشه از دست بده حتی بی دلیل هم ممکنه بزارن برن که این حالت زیاد مهم نیست چون اون خودش گذاشته رفته و دیگه نمیخواد ادامه حال بده تا حول بدم دوست قشنگم...