شکست موقتیه حتی قویترین تیمها هم میبازند اما یاد می گیرند کمتر شکست بخورند اگر هر کسی برای یک نفر دنیا آمده باشه پس تو کجای این دنیا هستی اگر فردایی وجود نداشت پس تو هم نبودی و نیستی اما وقتی روز تمام میشه و گشتم تو رو پیدات نکردم نه اینکه نیستی حتما هستی اما تا این لحظه هر کسی رو دیدم اونی نبود که دنبالشم بهخاطر همین فردا میاد شاید که فردا روز عاشق شدن باشه بهتره اونی که میخوام باشی نه نصفه و نیمه نه نیمه و نصف باشی بلکه احساس میکنم بهتره همونی که میخوام باشی شاید کامل کسی نباشه اما تا زمانی که کامل رو پیدا نکنم همیشه این امید در قلبم هستم که در یک جایی که انتظارش رو هم ندارم پیدات کنم اونوقت همه فرداهایی که باید دنبالت بگردم یکجا دارم احساس میکنم همه آدمها حداقل یکنفر رو که خیلی دوستش دارند رو پیدا می کنند اگر پیداش نکردن یا اون اون لحظه ای که منتظر پیدا کردنش بودند یه جایی بود که تو اونجا نبودی شاید که فردا پیدات کنم یا فرداهای دیگه شاید اونی که میخوام تو باشی اونوقت میگم تو اونی همونی تو اونی همونی همین پایان.
چرا میشمرم آیا چیزی منتظر منه چه چیزی منو وادار به شمارش اعداد می کنه تا چه عددر باید بشمرم تا 100 یا هزار شایذ هم میلیون نکنه تا بی نهایت باید بشمارم خوب مثل اینکه چاره ای نیست ناچارم چون فقط حس کنجاوی باعث شده ببینم تا چه عددی باید بشمارم تا اون چیزی که منتظرمه بشمرم لحظه ها می گذرند یه لحظه بی عشق تونیستم اگر عاشق نباشم من دیگه عاشق بشو نیستم خوب استارت برای شمردن اعداد یک دو سه چهار پنج شش هفت هشت نه ده یازده دوازده سیزده چهارده پانزده شانزده هفده هیجده نوزده بیست بیست و یک بیست و دو بیست و سه بیست و چهار بیست و پنج بیست و شش بیست و هفت بیست و هشت بیست و نه سی سی و یک سی و دو سی و سه سی و چهار سی و پنج سی و شش سی و هفت سی و هشت سی و نه چهل چهل و یک چهل و دو خوب شمردن تمام شد این هم نتیجه تلاشی که انجام دادم :گاهیاوقات، راه بهتری وجود ندارد. گاهیاوقات، تنها راه، کار و تلاش است همین پایان.
چه کسی بهتر از تو راست میگی تو یعنی عاشق من شدی آره ولی قبل از اینکه باور کنی کاسه ات رو بیار ماست بگیر حالا چی شده که عاشق من شدی آخه من عاشق آدمهایی میشم که تازه هستند جدید هستند قبلی ها همه بی وفا بودند رفتند پشت سرشون رو هم نگاه نکرد از کجا میدونی منم مثل بقیه برم پشت سرم رو هم نگاه نکنم راستش از این به بعدش میخوام مثل دریا باشم اگر موج بودی موج میشم اگر آرام بودی آرام میشم اگر مسیر عوض کنی منم مسیر عوض میکنم به خودم میگم بادی بود اومد نسیمی به من خورد طوفانی شد توی امواج دریا گم شد جزرو مدم رو با عشقی که میاد و میره تنظیم میکنم دیگه نمی گم آخ چرا رفت دلمو شکست پس اون همه عشق و دوست داشتن چی شد این رفتار آدمهاست آدمها از آدمها زود سیر میشن ادمها از عشق هم دلگیر میشن آدما رو عشقشون پا میزارن آدما آدمو تنها میزارن پس اینجوری که معلومه آسیاب به نوبته و این خودش یه معماست اونی هم که تا آخر موند واقعا معجزه هست و واقعا عاشق مثل لیلی و مجنون تو از قبیله لیلی آه من از قبیله مجنون همین پایان.
تو بزن تا من برقصم همه دارو ندارم یکی از اسرار آمیزترین و زیباترین البته شاید هم ترسناکترین رقص رو که طبیعی ترین رقص در بین جاندارن روی زمین هست رقص ماری هست کاملا طبیعی ولی چرا مارها به فلوتی که هندی ها می زنند می رقصند این سوالیست که بیشتر دانشمندان از خودشان می پرسند شاید به خاطر همین مارهاست که در همه فیلمهای بالیوودی از رقص و آواز استفاده میشه من بلا رو دوست دارم بلای جونم باش بگو هنوز مال منی عشق منی یا نه از دل عاشق من دل می کنی یا نه در بیشتر جاهای کشور زیبای هنودستان حتما یک ماری در حال رقص است اون در سبدی هست که چه سرپوش داشته باشه جه نداشته باشه با آهنگی که مخصوص هندی هاست وادار به رقصیدن می شوند تو بزن تا من برقصم تو نده کار دیگه دستم من به ساز تو می رقصم ...