فروش بادام زمینی گیلان

بادام زمینی را از گیلان خریداری کنید سوغاتی گیلان -فروش بادام زمینی

فروش بادام زمینی گیلان

بادام زمینی را از گیلان خریداری کنید سوغاتی گیلان -فروش بادام زمینی

اسمش داووده بچه ها صداش میکنند داوید

داوید هم  خوشش میاد و میگه از عبدول که بهتره اما این داوید چرا مشهوره و به این نام صداش میککند می کنند میکنند هم خودش  جالبه داوود میگه گوشت نمی خورم اول همه فکر می کردند به خاطر گرونی گوشت هست اما دیدند داوود خیلی هم  پولداره اما بی نهایت دلسوز حتی  مورچه روی طاقچه هم باشه  صبر میکنه اون مورچه  بره  بعدا  تمیز میکنه  حمومک مورچه داره  د.رو برش  کورچه  داره جونه تو خنده داره  بشین و پاشو خنده داره میگه وقتی میبینم مرغها و گوسی ها رو منظورش گوسفندها رو در کشتارگاه  سر می برند و اون خون رو  میبینه نمیتونه اون  گوشت رو سیخ  بزنه  کباب  بشه   بخوره  بچه های  محل میگن داوید تو گوشت نخور برای تو ضرر داره  اینجوری  ارزونتر میشه  ما به جای تو میخوریم کلسترول رو هم دوست داریم 

چشمهاتون روز بد نبینه تو اگر جای من بودی چیکار میکردی...

چند روز قبل مثل همیشه از خونه بیرون اومدم قدم زنان رفتم بیرون چون 5 روز قبل یه سگ به من حمله کرد از این سگ های  خیابانی  که قبل از حمله  خیلی  دوستشون داشتم و در 2  ماه  قبل  هم4 بار به من حمله کرده بودند یه بار نزدیک بود از ترس  شلوارم رو خیس کنم چون  4  تا سگ بودند دورم کرده بودند اون هم در شهر قبل از این پیش اومده که از بین 5  سگ هئ که دراز مشیده بودند رد شدم و اصلا هم کاری به کارم نداشتند چند روز قبل یک سگ حمله نکرد ام0 ح0لت حمله د0شتن و فقط پ0رس میکرد اما دیروز 2  سگ بودند یکی  نشسته یکی  سرپا ایستاده بود گفتم اگر بترسم بدتره  من که  همیشه باید این راه رو برم و بیام خسته شده بودم از بس تا سگ می دیدم می  رفتم اونور خیابون تا  جلوی گاز گرفتن سگ رو بگیرم آخه بعضی  وقتها هم اونور هست هم اینور وقتی نزدیک 2 سگ رسیدم اونی که  سرپا بود  با من کاری نداشت اما اونی که نشسته بود ناگها ن حمله کرد و دندونهایش  رو به من زد اگر فرو می کرد گاز میگرفت می تونست الان چند شبه همش  راز بقا  حمله  انواع  حیوانات میبینم در خواب  یه خوبی داره  قدرت پرواز دارم بیشتر وقتها  به اندازه ای  می رم  بالا که  دهان سگ  به من نرسه اما در بیداری  واقعیه نمیشه  پرید هر چقدر هم زور می زنم بپرم بی فایده هست  تو اگر چای من بودی چیکار می کردی البته من هیچ واکنشی نشون ندادم و به روی  خودم نیاوردم اما در اصل  نزدیک بود دوباره توی  شلوارممممممممممم. الان تا سگی میبینم میرم اونور  ناچارم ..... پایان

نانسی 1 میلیارد سال نوری عمر میکنه

 شاید یه روزی یه دستگاهی اختراع بشه تا یکی در مورد یکی فکر میکنه چشم آدم نور بزنه یه نوری سبز رنگ از سمت چشم تو به چشم اینجوری معلوم میشه چقدر منو میخوای یا من تو رو میخوام اگر نور سبز از سمت تو کم رنگ باشه یعنی میخوای اما در شک و تردیدی هر چه سبز پر رنگتر باشه یعنی بیشتر میخوای اگر هم رنگش سفید شد یعنی  پشیمون شدی و دیگه نمیخوای اگر 7 رنگ رنگین کمون از یکی بطرف یکی دیگه بره یعنی اون رنگین کمانی هست رنگین کمان همه جا هست حتی نزدیک غار یا بالای کوه یا پشت در زمین فوتبال حتی در کنار دریا  ناگهان طیفی از  رنگهای  زیبای  رنگین کمانی طبیعت میدونه چه جوری  آدمها رو شاد کنه آدمی که هیچ ثروتی  نداره و دلش میخواد  شانسی معجزه ای بشه  و دل  تو رو  بدست باره با پول اما میبینه  پولی نداره یه روز  غمگین و تنها میره  دریا میگه ای  طبیعت زیبا دلکم گرفته  در همین لحظه در کنار ساحل  دراز میکشه میبینه یه صدف  کنارشه اونو باز میکنه  گوهر مروارید پیدا میکنه  طبیعت اونو ثروتنمد میکنه خوشحال میشه میره اون شیرینی  تر رو میخره میخوره  حتی در کویر خشک برهوت که هیچ نشانی از آب و گیاه نیست ناگهان ممکنه   چشمه ای  فواران کنه اما  آیا  چنین دستگاهی هست نه نه نیست فعلا نیست اما بشر  نشون داده  که  فقط کافیه  فکری  به  ذهنش  برسه  اونو  میسازه اما در حال حاضر چنین دستگاهی نیست و فقط نگاه و تپش قلب و سپس  خمیازه کشیدنه خمیازه کشیدن یعنی  سعی کردم بتو برسم اما  نمیشد یاراهی نبود و خمیازه مییاد و هر چند نانسی قبل از پیدایش زمین در زمینی دیگر  زندگی میکرد عمر نانسی ها  مانند زمینی ها   100 سال نیست نانسی ها  یک میلیارد سال نوری عمر میکنند و همیشه هم در یک سن هستند آنها نیز میمیرند اما بدون مریض شدن نانسی ها  ناگهان  متولد میشوند و زمان مردن  ناگهان پودر میشوند و غیب میشوند هیچ دود و خاکستر یا استخوانی از آنها نمی مانند  نانسی پایان

اخرین انسان

این ماجرا واقعی نیست و فقط یک داستان هست در سال ۲۰۴۳ ناگهان سیاره زمین با سرعت زیاد به دور خودش میچرخه و در کمتر از ۱ روز ۲۰ بهار ۲۰ زمستان و ۲۰ تابستان و پاییز دا در خود میبینند همهانسانها گیج می شوند ومی میرند یک نفر انسان زن زنده میمونه که فق ۳ سال داشت این انسان بزرگ میشه و به سن ۳۱ سالگی میرسه تنها موجود باقی مانده بر روی زمین نه برقی مونده بود نه وسیله ای وقتی نانسی بزرگتر میشه اثاری از بقایای استخوانهای انسانها و موجودات دیگر را میبینه سفینه ای فرود میاد و یک انسان مرد ۴۱ ساله بیرون میاد نانسی با دیدن سفینه بسمتش میره و ادوارد رو میبینه انها صاحب ۴ فرزند میشوند ۲ دختر و ۲ پسر پایان

آخرین بشر در روی زمین

چون بیکار نیستند آخرین انسانی که بر روی  زمین  زندگی  میکنه  ممکنه 100 سال  عمر کنه فرض کنیم یک انسان 2 ساله تنها و آخرین بازمانده از نسل بشره نه میتونه  به تنهایی تولید مثل کنه نه با کسی که با اون دوستی کنه و اون حتی پس از بزرگ شدن یه فکر اینکه چرا  فقط  خودش  تنها  هست داره زندگی میکنه  هم فکر نمیکنه چون اصلا اونتقریبا میشه  مثل  اجداد ماقبل تاریخ نه کسی هست به اون چیزی یاد بده  یعنی این انسان آخری  باید بدون  یار  زندگی کنه  و کمبودی هم احساس  نمیکنه آنها زن هستند یا مرد  مو دارند یا  کچلند  پسر عم دختر عمو دارند آیا آنها هم لباس می پوشند چی میخورند چقدر میخوابند این موجودات چرا نمیان کجای  جهان هستند یعنی  سفینه ندارند بیان اگر بیان  کجا  فرود میان بام خانه شاید هم در یک زمین فوتبال شاید هم کنار دریا چقدر خوبه فردا صبح که از خواب بیدار شدم ببینم خیابون پر از موجودات فرازمینی هست با یکی از این آلین ها دوست میشم اما اگر وحشی باشن چی به کی کچا باید پناه برد آیا از قبل  زنگ میزنند و تماس می گیرند و میگن فردا  ناهار یا شام میایم  خوب اگر بیان سوسیس و کالباس با نان سنگگ خشخاش کنجدی فکر میکنم خوششون بیاد اگر هر نفرشون 10 کیلو غذا بخوره چی یعنی ناخن دارند کفش چی می پوشند نایک  وشند...ادیداس نه اونا  فضایی هستند کفش  خودشونو می پ اگر بیان چه چیزی در سیاره زمین براشون جالبه فوتبال  منچستر با  بایرن مونیخ یا کنسرت و موسیقی و شاید هم  قدم زدن در خیابان های  تقسیم استانبول شاید هم بیان اهرام  فرعون رو ببینند از کجا میدونیم جقدر بزرگ یا کوچکند شاید یک آلین بتونه  زمین رو شوت بزنه و گل بشه...