یادته زمانی که داشتم برای آخرین بار از شهرمون می رفتم به اون دور دورها با حسرت نگاهم می کردی و گریه می کردی یادت میاد چقدر غمگین بودیم حالا من اومدم پس از سالها دوری از تو اما دست تو دیگه اون دست نیست دست قشنگه تو در دست من سرده اگر دلت را یه یکی دیگه دادی بگو اگر بهتر از من یکی دیگه پیدا کردی بگو گفتم عمر ما کوتاهه تو میتونی یکی دیگه پیدا کنی گفتی نه منتظر می مونم تا برگردی گفتی انتظار آخرین راهه گفتی یادم همیشه با تو همراهه یادت میاد پیشه هزاران چشم گریه می کردی گفتم ممکنه یکی بیاد جای منو بگیره حالا برگشتم با آرزوهایم اما نگاهت دیگه اون نگاه نیست گفتی دل بپردن به دیگری گناهه وقتی عشق یکی هست نه نه نه امکان نداره اما تو دیگه اون نیستی....دستت در دست من سرده ....