یک روز میای در میزنی زنگ میزنی میبینی نیستم پریشون میشی پشیمون میشی از رفتاری که با من کردی در ان روزی که میای دیگه خیلی دیر شده تو دیگه منو نمی بینی و اگر هم به طور اتفاقی یه جایی منو ببینی نمیشناسمت غریبه میشی برای من پس تا فرصت هست منو دریاب تا از دست ندادی فکر نکن اگر به تو در هر لحظه هر زمان هر جایی گفتم عاشقتم دوستت دارم تو همه دنیای منی تو خدای دوم منی تو همه احساس منی پس هر کاری هر جوری که دلت میخواد انجام بدی و من بخورم دم نزنم ممکنه حتی سالهای خیلی زیادی با این رفتارت بسازم و به خاطر عشق و علاقه ای که به تو دارم بسازم اما وقتی نوبت من بشه یا یکی پیدا کنم که از تو بهتر باشه ترکت میکنم اما تو کمبود منو احساس میکنی انوقت ضربه میخوری دلت میشکنه میگی حیف شد چه روزهای خوبی داشتم قدرشو ندونستم دیگه مثل من پیدا نمی کنی حتی اگر هم پیدا کنی عاشق واقعی نیستند و تو رو راحت ترک میکنند همان چند روز اول پس هنوز فرصت هست و عشقم را درک کن میگی دوستت دارم عاشقتم اما این رفتاری که میکنی تحملش خیلی سخته میدونم دست خودت نیست و از فرهنگ دوری و مانند کسی رفتار میکنی که به اون میگن انسان نیمه وحشی با اینکه در جاهای مدرن و پیشرفته زندگی کردی اما از رفتار اونا چیزی یاد نگرفتی و فقط مثل اونا لباس می پوشی کافی نیست عزیزم تو فکر میکنی خوبی اما فقط فکر کردن خوب نیست با اینحال اگر هنوز پیشت هستم به خاطر اینه که این دیوونه بازی هایت بعضی وقتها منو هم شنگول میکنه چون هیچکسی مثل تو نیست و منحصر بفردی اما خیلی دلم میخواد روزی که دیگه منو نمی بینی چی حالی داری فکر میکنم تو پیش خودت میگی محاله این منو ترک کنه و جدا بشه ولی منم دل دارم دنبال دل خودم میگردم نیمه گمشده من اون کسی که هر کلامش طلوع تازه باشه وقتی میای که دیگه خیلی دیره طفلکی دل یه جوری یه جا اسیره .....
:
: