فروش بادام زمینی گیلان

بادام زمینی را از گیلان خریداری کنید سوغاتی گیلان -فروش بادام زمینی

فروش بادام زمینی گیلان

بادام زمینی را از گیلان خریداری کنید سوغاتی گیلان -فروش بادام زمینی

اولین روزنامه را کی نوشت؟ کی چاپ کرد کی خواند؟

هر چیزی  اولی  داره  اولین  نفری که  به  کوه  رفت  اولین  نفری که  رانندگی  کرد اولین  نفری گل  زد  اولین  نفری  که  پفک  نمکی  خورد اولین  نفری  که ادکلون  زد  اولین  نفری که  ازدواج کرد  اولین  نفری که طلاق گرفت  همان اولین  نفری  که  ازدواج کرد  پس از  4 ماه  طلاق گرفت چون دید عروس  بد اخلاق هست و با  مادر شوهر  سر  ناسازگاری  داره  اولین  نفری که از ماه به  زمین امد  یوری گاگارین بود که از ماه  به زمین امد اون  اولین نفری بود که به ماه  رفته بود اما  اولین نفری که پاهش لیز خورد لیزا بود چون همیشه  لیز می خورد اسمش را  لیزا گذاشتند اولین نفری که  شنا کرد همان اولین انسانی بود که از رودخانه می خواست عبور کنه مجبور شد شنا کنه اولین نفری که ترانه خواند جهان: 1 - اولین روزنامه در فرانسه بعد از (ریلیشن) در سال 1631 با نام (گزت) منتشر شد. 2 - اولین روزنامه در انگلیس (آکسفورد گزت) نام داشت که در سال 1665 انتشار یافت. 3 - اولین روزنامه در آمریکا (پابلیک اکرنسز) بود که در سال 1690 منتشر شد. 4 - اولین روزنامه در کانادا (هالیفکس گزت) نام داشت که در سال 1752 منتشر می شد. 5 - اولین روزنامه در خاورمیانه در مصر منتشر شد که نام آن (الوقایع المصریه) که که در سال 1828 منتشر شد.


*اولین روزنامه در ایران توسط میرزا محمد صالح مهندس شیرازی به چاپ رسیده است


اولین روزنامه چاپی که به زبان فارسی در ایران منتشر شده در سال 1253 یعنی سال چهارم سلطنت محمدشاه قاجار بوده است که آن را در طهران میرزا محمد صالح مهندس شیرازی به چاپ سنگی انتشار داده است.


 این مرد بسیار زیرک قابل پسر حاجی باقر خان کازرونی شیرازی است، و یکی از پنج نفری است که در سال 1230 میرزا بزرگ قائم‌مقام اول به دستور عباس میرزا نایب‌السلطنه ایشان را برای تحصیل علوم و فنون جدیده به لندن فرستاده و میرزا صالح که در اوایل سال 1235 به ایران برگشته سه سال و نه ماه و بیست روز در انگلستان بوده و در این مدت زبانهای انگلیسی و فرانسه و لاتینی را فرا گرفته و در تاریخ و طبیعیات و بعضی فنون مثل شیشه‌سازی و ساختن مرکب چاپ و تهیه حروف مقطعه و حکاکی و غیرها کار کرده و با سرمایة وافری از این معلومات به تبریز برگشته و شرح رفتن و برگشتن و دوره اقامت خود را در انگلیس در طی کتاب بسیار مفید شیرینی به عنوان سفرنامه.......

در زمان دایناسورها چه شغلهایی در جهان بود؟ و تخم مرغ دایناسور چند کیلو وزن داشت؟

در زمان دایناسورها چه شغلهایی در جهان بود؟ و تخم مرغ  دایناسور چند کیلو وزن داشت؟ این ماجراها  واقعی نیستند  نه اینکه  دایناسوری  نبود بلکه  برعکس  خیلی هم زیاد بود اولین دایناسور که اومد زمین  تکان نمی خورد اما وقتی  تعداد  دایناسورها  زیاد شد  با  هر  قدمی که  بر می داشتند  زمین  مانند  توپ  فوتبال  بالا و پایین می امد  و اب  اقیانوسها هم زیاد بالا پایین می رفت  دایناسورها هر تخمی که می  زاشتند بیشتر از 1000 کیلو بود و تصور کنید میلیونها شاید میلیاردها  دایناسور بودند فقز در روز  زمین  نبود در اسمان هم دایناها بودند قبل از دایناسورها  هیچ  شغلی نبود ولی با امدن انها  شغلهای  بخورو  بخواب  زیاد شدند و شغل ماهیگیری که دایناسورها ماهی می گرفتند می خوردند  در سراسر  چهان حتی یک  عدد خانه هم نبود فکر نمی کنم انسانی هم در ان  دوران بوده باشه  چون به نظرم  عصر حجر بعد از دایناسورها بود اسب و الاغ  و گنجشک  نمی دونم شاید بود شاید هم نبود /....

دیپلم به بالا حرف میزنی خنده ام میگیره قبل از اومدن تو

دیپلم به بالا حرف میزنی  خنده ام میگیره  قبل از اومدن تو خیلی ها  اومدن  حرفهای  سطح بالا میزدند ولی همه اونها  فقط حرف بود تو اولی  نیستی  اخری هم نیستی  تا بوده  چنین  بوده  تو  رسمت  دل  بستن  بعدش  شکستنه مرد من منو  صدا  کن تو دست خودت نیست تو رو اینجوری  ساختند من تو رو اونجوری میخوام  لج و لجبازی قشنگت میکنه خوش اب و رنگت میکنه راستی  قشنگت میکنه  دوست دارم ناز کنی  اون سینه رو باز کنی  دوست دارم  رام  نشی ...بین لجبازی منو  نرم کنی ..وای وا گردو همیشه  گردو  هست  نمیتونه  انار  باشه و هر چیزی جای خودش  قشنگه  ماجرای  راه  رفتن کبک که  میخواست راه رفتن اونو یادی وای  بگیره  راه  رفتن  خودش  رو هم گم کردو میدونی رفتن تو  فقط گناه من بود  تو  هم خبر نداشتی چه بگویم با من ای دل  چه ها  کردی  تو منو با  عشق او  اشنا کردی  بعد از این زاری نکن هوس یاری نکن برو ای  دل  دل  دیوانه میخوام بگم تو ای  زن  منو  دیوونه کردی  نجابت  تو ای  زن  ما رو همخونه کرده همخونهعشقتو همه دارو ندارمه  یه  بوسه  از  لب تو  همه انتظارمه همخونه ای که زندگیش  عمرش  فقط  2  روزه  نزار که این دل من در حسرتت بسوزه برای تو میخونم تو جونمی عزیزم  هر چی  عشق  توی دنیاست  به پای تو میریزم ....

فراموش کن ای دلم یک زمانی جوانی شاد بودی همه دنیا اگر غم بود تو خوشحال بودی

فراموش کن ای دلم  یک  زمانی  جوانی شاد بودی همه  دنیا اگر غم بود تو  فواره و بلند بودی تحمل کن دل من همه  زندگی  با  تمام  روزهای خوب و  بدش با  همه  موفقیتها  و شکستها  فقط چند سال هست سعی کن عاقل باشی  به  خواست  طبیعت  تن  بده  و  تسلیم  زندگی  شو  و در جریان اب  حرکت کن یا  غرق میشی  یا  به  ساحل  میرسی اما  باز هم اگر به  ساحل  رسیدی  اعتماد نکن  ممکن است  موقتی باشه  این دست  تو  نیست  رسم  روزگاره  دنیا  رو  ادمها  انهایی که  بهتر از تو هستند  بهتر  فکر می کنند نوشتند و  میتونند  بسازند و تو  فقط  با  فکر انها  تلو  تلو  میخوری  من نمی توانم با  تقدیری که از قبل برایم  نوشته شده بهترش کنم چون  اگر همه چیز دست خودم بود شاید  دلم میخواست  در  جزیره ای  خوش اب و هوا  به دنیا بیام  یا  اصلا  در 200  سال  اینده  دنیا  بیام  یا قبل از عاشق  شدن با تو  عاشق  یکی دیگه  می شدم همانطوری که  از اسمان  برف  میاد و تو  سردت میشه  نمی تونی  همان  لحظه  افتاب  بیاری  عشق  از  دست  رفته هم همینطوره  فکر کن  غیر ممکن است ... سعی کن مثل  سیب زمینی  بی رگ باشی و این 2  روز  دنیا  رو خوش باش چی بد چه خوب میگذره سعی کن عاقل باشی و خوش باشی  حتی اگر نمی تونی شاد باشی  مصنوعی  شاد باش تا هورمون هایت  شادی  ترشح کنند و اگر غم و غصه بخوری  مشکلاتت بیشتر میشه  چون  بدن  ضعیف  نمی تونه  تصمیم های  درستی بگیره فکر کن اصلا از دنیا  رفتی  و  سالهاست که از دنیا  رفتی  و حالا  یک  فرصتی دیگه  داری  با  یک  شخصیت  جدیدتر  اصلا  هر بار به مشکلی  که  غیر قابل حل بود  فوری به خودت  بگو  اون  مشکل  من  نیست  مشکل  یکی  دیکه  بود  و اون  مرده  و تو  تازه  دنیا  اومدی  و اگر  قبلا  اقای  ایکس بودی الان اقای  ایگریگ  هستی هر دردی پایانی دارد هر دردی درمانی داره   اگر عشقت ترک کرد و اون  بی احساس شد  و دیگه  دوستت  نداره بزار  بره چون  اگر  دردی  از  ترک  کردنت  نمی کشه  اون که  عاشق  نبود اون  برایش  فرقی نمیکنه تو چرا  تنها  بسوزی  تو هم  نسوز فراموش کن ای  دلم  همیشه  نمیشه  سرمست  از  عشق  بود اگر  یک  تلویزیون  رنگی  نداری  ولی یک  رادیو 2 موج  داری  با  همان  خوش  باش  فکر کن  اصلا  تلویزیون  رنگی  مدل بالا  اختراع  نشد  مگر اسکندر مقدونی  تلویزیون  داشت  حتی  رادیو هم  نداشت  ... با  یک  دنیای  جدید  و هارد  خالی از نو شروع کن خیلی ها دوست دارند با تو باشند  حتما وقتی  یکی دیگه  پیدا کنی  به  خودت  میگی  افسوسس که  شبهایی رو  با  درد و رنج  عشق  از  دست  رفته  گذراندی نو بهتره این هم ترکت کرد  یکی  دیگه هزار نفر هم ترکت کردن  باز هم یکی دیگه  ......................

ایا میشه از طریق خواب زمانی که یکی داره خواب میبینه بریم در دنیای خوابش؟

ایا میشه از طریق خواب زمانی که یکی  داره خواب میبینه بریم در دنیای خوابش؟ و برای ما  بیداری باشه  و برای  اون  خواب  باشه انسان این موجود عجیب و فکرهای  عجیبتر اون خواب داره می بینه  رانندگی  داره می کنه در حالی که ما در کنارش  نشستیم حالا  به  عنوان یک  مسافر یا یک دوست که  فقط در خواب معنی  داره  برای  ما  واقعی هست اما  در اصل  اون  داره  فقط  خواب میبینه  و حتی بر عکس  اون بیاد در خواب ما شاید بارها  اتفاق  افتاده که  یک خواب میبینید و و قتی بیدار می شوید  به  خودتان میگویید  اوه شانس اوردم  اون  فقط یک خواب بود اما  برای  اون  یکی  واقعی بود ولی چون  تو داشتی  خواب میدید برای تو و اون اتفاقی  نیفتاد شاید هم برای  اون  افتاد ولی  برای  تو  نیفتاد خواب تو باعص مجروح شدن اون شد اما  تو مقصر نیستی چون فقط داشتی خواب می دیدی  شاید این  اتفاقات  واقعا داره می افته اما  نه  برای  اونی که  در خواب میبینه ....