ادم در هر سنی هست فکر میکنه خیلی میدونه و میگه من الان 30 سال سنمه دیگه به اخر دانایی از هر لحاظ رسیدم و با خودش کلنجار میره اگر من که از همه بیشتر میدونم بهترین فکرها رو می کنم پس چرا بعضی ها که از من کمتر میدونند بیشتر پیشرفت کردند بعدش به خودش میگه حق منو خوردند و فرصتهامو از من گرفتند نزاشتند من خیلی پیشرفت کنم و مقصر من نیستم یکی دیگه هست اگر فلان جا فلان جور میشد یا اگر اونجا اینجوری میشد اوها من الان در سانفرانسیسکو بودم و یا یک ساختمان 30 طبقه داشتم یا یک ماشین 2 میلیاردی و خیلی پول در بانک اما هرگز فکر نمیکنه که مکنه واقعا ایراد از خودش از فکرش باشه همین ادم 2 سال بعد میگه من 2 سال پیش فکر می کردم خیلی میدونم اما حالا که 32 سلم شد تازه میفهمم چقدر کم می دونستم و فکر میکنه الان دیگه اخرشه وی باز هم می بینه رشدی نکرده همون ادم هست فقط فکر میمنه بیشتر میدونه و 2 سال بعدش که 34 ساله میشه باز هم میبینه با اینکه بیشتر میدونه ولی هیچ چیز تغیر نکرده واقعیتش اینه که هیچوقت ادم نباید فکر کنه که خیلی میدونه پس از دانایی کامل تازه میگه چقدر نادانم حالا واقعا فهمیده اما دیگه خیلی دیر شده و 60 سالشه.....امیدها و ارزوهای خودش رو در فرزندش میبینه اگر فرزندی داشته باشه چون وقتی خودش موقعیتی نداره خیلی سخته موقعیتی برای فرزندش بوجود بیاره اون فکر می کرد با داشتن پول میتونه فرزنش رو خوشبخت کنه اما فقط پول کافی نیست ...................
اللهم عجل لولیک الفرج