فروش بادام زمینی گیلان

بادام زمینی را از گیلان خریداری کنید سوغاتی گیلان -فروش بادام زمینی

فروش بادام زمینی گیلان

بادام زمینی را از گیلان خریداری کنید سوغاتی گیلان -فروش بادام زمینی

چرا اونجوری نگاهم می کنی؟

چرا اونجوری نگاهم می کنی؟ اینجوری نگاهت میکنم و با نگاه میخوام بگم  درکم کن ....بوسم کن ... نوازشم کن ... بگو دوستم داری...احساس  داشته باش.... هر چی  در  درونت هست با زبانت بگو ..... حس کن منو منتظر نباش فقط  من بگم  دوستت دارم با زبان بی  زبانی با من حرف  نزن فقط  نگاه کافی نیست  حس داشته باش ...با تمام وجودت همانطور که من احساس می کنم تو را می دانم خوب میدانم تو در یک گوشه ای از این دنیا وجود داری و با تمام قدرتت داری به من پیام میدی و میگی منو پیدا کن و با تمام وجودت سعی کن منو پیدا کنی وقتی من به دنبال کسی هستم که هر لحظه با نگاهش جون تازه ای بگیرم پس تو هم هستی فقط ما کافیه همدیگر رو پیدا کنیم شاید دیر فهمیدم که میشه تو رو پیدا کرد اما سعی می کنم من همیشه و در همه حال برای پیدا کردنت لحظه شماری می کنم نمی دونم تو کی هستی و کجایی اما میدونم بی دلیل دنیا نیومدم که بدون دلیل برم پس همان لحظه ای که من دنیا اومدم تو هم در یک گوشه ای از این دنیا به دنیا اومدی و انقدر این چرخ روزگار می چرخه که تا ما یکدیگر را پیدا کنیم اخ که ان لحظه چقدر زیباست سخت در اغ.شت بگیرم و بوسه ها بفرستم راستی تو هم حس منو داری؟ تو هم در جستجوی منی   زندگی ادم رو وادار می کنه بعضی وقتها به رویا  فرو بره و در رویا  احساس کنم که ما پیش هم هستیم و به هم داریم  نگاه می کنیم تا احساس کنیم  زندگی  را تا احساس کنیم در کنار همیم و با  همیم... من و  تو در کنار هم....و اما لحظهای که پیدات کنم در ان لحظه می گویم ماه می رقصد و ستاره عشق می ورزد و نسیم عطر  شقایقها ز لبهای  هوس  انگیز زنبق  بوسه می گیرد اخ که این بوسه چیست....سوار کدام کشتی هستی که من در ان ساحل منتظرت بشینم از کدام قاره ای که ان قاره را  فتح کنم دل تو کجاست... به اسمان نگاه کن من دارم بال میزنم تا در انچایی که تو هستی  فرود بیام  سخت منتظرم تا تو را  بیابم تو دیگه تنها نیستی من در  جستجوی  تو هستم اگر روزی قطره ای باران بر پیشانی ات نشست بدان که ان  قطره منم ... پس اغوش باز کن من روزی خواهم امد خواهم امد و انتظار به پایان میرسه بعضی وقتها در تنهای ات با من حرف میزنی چون من همین کار رو می کنم و با تو حرف میزنم  ما چقدر حرف برای  زدن داریم چقدر نگاه کردن به هم داریم ما شاید هم در یک قدمی هم هستیم اما از هم بی خبریم اما اما خوب میدانم که فاصله ها هر چقدر هم زیاد باشه هر چقدر هم بن بست باشه ما از هر  دیواری  عبور  خواهیم کرد ما  همان موجیم همان صدایی که می توانیم حس کنیم  درک کنیم با هم بودن را من من من من خواهم امد خواهم امد خیلی دلم میخواد با تو صبحانه نان و پنیر و سبزی بخورم خیلی  دلم میخواد  شبها و روزها تو رو بغل کنم عشق اتشینم را  تقدیمت کنم بادها خبر اومدن تو رو میدن درها باز و بسته میشن گویی تو دا ری  میایی و اگر نیایی من خواهم امد نیرویی منو به سوی  تو  داره  می کشونه با اینکه  هیچ ادرسی هیچ نشانی  از تو  ندارم  با اینکه حتی  نمی دانم تو کی  هستی  اما چهر های  از تو در جلوم هست بله یک رویایی که واقعیت  داری حس میکنم تو هستی  عطر تو همه جای  درون بدنم را پر کرده ما به هم میرسیم حتی  اگر تو ماه باشی و من  زمین ... ای عزیزم......

نظرات 1 + ارسال نظر
pỏ دوشنبه 28 بهمن 1398 ساعت 21:54

انگارگم شدیم،کی همدیگروپیدامیکنیم پس،خسته ام ازتنهایی،نیمه دیگرمن ،خسته ام ودلشکسته،کسی منودرک نمیکنه،منوپیداکن،درکنارتم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.