بادام زمینی باعث کاهش وزن میشه اگر آدم چاق هست و میخواد لاغرز بشه بادام زمینی خوب و مفید هست برای سلامتی قلب عالیه از سنگ صفرا جلوگیری میکنه و همچنین قند خون را کنترل می کنه برای اختلال نعوظ در مرردان هم مفید هست البته بادام زمینی رو در اصل نباید بیشتر از یک مشت خورد یعنی 20 عدد کافیه برای دیابت هم خوبه و ریه هم خوبه .....
یک فسنجان خوشمزه از یک خانواده نیمه سنتی یعنی سرد و گرم زندگی رو چشیدند الان پولدار شدن و همیشه مهمان دعوت می کنند وقتی سفره رو پهن می کنند آدم اشتهاش باز میشه در اینجور مواقع معمولا پرخوری میکنم چون همیشه از این سفره های رنگارنگ نیست ممکنه 10 روز مهمانش باشم ممکنه 1 روز بستگی به میزبان داره چقدر دلش بخواد پیششون باشم اما شنیدم دیگران که از ما بهترند بیشتر به اونا خوش میگذره یعنی 7 رقم خورشت مرغ گوشت نوشابه انواع میوه ها همیشه اون میوه و اون غذایی که گرانتره اول انا رو میخورم شکمم باد میکنه کمربند رو باز میکنم اون میگه راحت باشین اگر عادت بع غذا خوردن روی میز رو ندارین سفره رو در پایین پهن کنم جوراب سلوار رو در بیارین آزاد و راحت بخورین سون آپ و نوشابه های رنگ وارنگ خوب ثروتمنده و 6 تا خونه در بیشتر جاهای ایران داره در باغ خونه هایش راه برو میوه بچین بخور میوهای جور واجور خدا به این 8 تا بچه داده یکی از یکی بهتر همه میخوان برن خارج آخه خیلی پولدارن بچه هایش هم خیلی مهربانند سوگل دختر بسیار خوب و مهربانی هست 19 سال بیشتر نداره اونها بی دلیل بدون هیچ انتظاری به آدم مهمانی میدن بدون اینکه خودشان بیان البته سالی یه بار میان اما با خودشون خیلی چیزای خوشمزه میارن یا از بیرون کوبیده می خرند خلاصه فلاقل و یه خوروشتی بود خیلی خوشمزه بود گفتم این چیه گفت همه جور غذا رو با هم مخلوط کردیم سبزی و گوشت مرغ و گوشت گوسفند لوبیا خوشمزه بود همیشه هم زنگ میزنه میگه چرا نمیاین خدا به این خانواده پول بیشتر بده و سلامتی به همه اونا بده همین پایان.
واقعا احساس کردم 2 تا بال در آوردم آنقدر سبک شده بودم آنقدر هیجان زده شده بودم گویی هزار تن بار تریلی از روی دوشم کنده شده و من خودم شدم احساس کردم در یک لحظه 30 سال جوانتر شدم خیلی سعی کردم تا اون برگرده اصلا فکرشو هم نمی کردم منم عاشق شدم و قراره پس از جدایی چه بلاهایی سرم بیاد هر لحظه احساس می کردم دارم در آتش می شوزم حوصله هیچکسی رو نداشتم دلم میخواست فقط آه بکشم و فریاد کنم وبگم آخه چرا برای چی منو تنها گذاشتی رفتی تو که میدونستی تو همه دنیای منی تا اصلا جزیی از بدنم بودی تو پاهام و دستهابودی شب که میشد در خواب نیمه های شب بلند میشدم عرق کرده و خیس اولین چیزی که در تاریکی می دیدم تو بودی همش همیشه دوست داشتم از تو یکی برام حرف بزنه تا ذره ای آروم بگیرم تا3 روز اول زیاد سخت نبود اما وقتی از هفته گذشت کم کم مثل دیوونه ها اینور و اونورو نگاه می کردم وای نه من عاشق شده بودم خودم خبر نداشتم حالا فهمیدم که چرا تا اونو می دیدم از لحظه به لحظه زندگیم لذت می بردم توانایی در همه کارام بالا رفته بود میگفت یه ماشین کم داری اما رانندگی بلد نبودم فوری رفتم ماشین خریدم و همان روز اول تا خونه اون گاز دادم شدم راننده مثل همه آدمها این عشق میگن کوه رو از جا میکنه راست میگن اما این یکطرف ماجرا بود چه میدونستم دنیا چه خوابی برام دیده بعدها فهمیدم اون فقط منو دوست داشت اما عاشقم نبود هر چند میگفت عاشقتم دوستت دارم دلم برایت تنگ شده همه داستانهای عشق رو خوندم گفتم هر جور شده فقط البته با محبت کردن خلاصه آخرش اونو دوباره بدست آوردم میدونستم که از محبت خارها هم گل می گردند وقتی اون اومد خودمو آماده کردم تا اگر دوباره ترکم کرد بتونم بدون اون زندگی کنم ا البته اون رفت چون اون قلبا منو نمی خواست الان هم با اون دوستم اون میگه یادته یه زمانی عاشقم بودی راستش دروغ چرا هنوز هم احساس میکنم دوستش دارم اما میتونم بدون اون زندگی کنم چون دیگه نمیخوام اون هزار تن بار تریلی روی دوشم باشه الان فقط عاشق کسی میشم که عاشقم باشه وزنم از 70 کیلو 50 شده بود هر روز سیاهتر میشدم اما با اولین تماس تلفنی که گرفت دوباره شدم خودم سفیدتر و تقریبا همون آدم با هم.ن وزن 70 کیلو اما همه میدونن قلب شکسته دیگه شکسته شده و پیوندش خیلی سخته چون آدم میترسه از روز جدایی همین پایان.
ای دل اکنون که سرمستی از عشق از تو سوالی دارم عاقلانه جواب بده عشقت تمام دنیای توست اما یک لحظه به این فکر کن عشقت تنهایت گذاشت حالا به هر دلیلی یا تو مقصری یا اون ولی رفت و تو ماندی با یک دل شکسته و غمگین می دانم که تصورش هم غیر ممکن است و با خود می گویی امکان ندارد مرا تنها بگذارد ولی حتما شنیده ای دردهای جدایی از عشق را که تا مرز جنون و نیستی پیش رفته اند به من بگو او اگر دیگر نیاید و اگر او را نبینی چه می کنی اکنون که با تو هست چاره ای بیندیش و بگو چه می کنی تنت لرزید از این حرفم ولی این واقعیت عشق است اول هر عشق پایانی هم دارد دیر یا زود تو هم در چنین جدایی خواهی افتاد چه خواهی کرد. می گویم به تو میگویم اگر رفت من هم می روم و دنبال یار جدیدی می گردم چرا باید یک عمر بشینم غصه بخورم یاری جدید با او حرفها خواهم گفت اگر او هم رفت باز هم می روم تا این عمر به پایان برسد فقط یک گل در باغ نمی روید گلهای زیباتری هم می روید شاید آن گلها بهتر هم باشند هر چند گفتن آسان هست عمل کردن هم مهمه و یه مدتی سعی میکنم برگردد اما اگر دیدم بی فایده هست می روم همین پایان.
کار نیکو کردن از پر کردن هست اگر دنبال روز خوبی هستم باید ببینم چه چیزی روزم رو قشنگتر می کنه اولین چیز که به فکرم میرسه پیدا کردن یک یار جدید تازه و نو هر کدوم از این آدمها منحصر بفرد هستند و اونی که از همه شادتر و خوشحالتره در اصل از همه غمگین تره و شاید هم دیوونه باشه که همیشه خندونه خودم که هیچ دلیلی برای شاد بودن نمی بینم خوب شاید این یار تازه که هنوز نه اسمشو میدونم نه قیافه اش رو دیدم جالب باشه اما اگر از گذشته حرف بزنه دل پر دردی داره که به درد من نمیخوره هر چند ممکنه یک استکان کمر باریک با هم لبی تر کنیم و یک چای و یک حبه قند روزمونو با هم شیرینتر کنیم همین پایان.