فروش بادام زمینی گیلان

بادام زمینی را از گیلان خریداری کنید سوغاتی گیلان -فروش بادام زمینی

فروش بادام زمینی گیلان

بادام زمینی را از گیلان خریداری کنید سوغاتی گیلان -فروش بادام زمینی

زیبایی انسانها 90% به خاطر دماغ 80% قد بالای 177 سانتی متر 30% پول - هات

لباس هم 100%  در زیبایی که زیبا هست یعنی  حداقل متوسط زیبایی رو داره با لباس و پول و چیزهای مصنوعی آرایشی میتونه زیباتر بشه اماآدمی که زشت هست هر کاری بکنه نمیتونه زیبا بشه مثل مایکل جاکسون چون اون سیاه هست بندرت پیش میاد یک سیاه بتونه زیبا بشه مایکل نصف پول خودش را داد سفید بشه  فقط مونده بود رنگ سفید به خودش بزنه  دماغش رو عمل کرد زشتتر شد قشنگتر نشد اما آدمهای زیبا هم ممکنه قشنگ باشند اما بعضی ها سرد هستند از سرمای سیبری هم سرد ترند و هات اگر نباشند حداقل 20 درصد از زیبایی آنها  کاسته میشه آدمی که مهربان باشه اما صورتش  قیافه اش زشت باشه 20 در صد به زیبایش با  مهربانی اضافه میشه اما هرگز نمیتونه کاپ ملکه زیبایی رو بدست بیاره مثلا آلن دلون میگن زیباست یا فخرالدین اما از نظر همه  زیبا نیستند ولی از نظر بیشتر آدمها آلن دلون زیباست و 30% آدمها هم آلن دلون زیبا نیست معلوم نیست چرا دماغ رو عمل میکنند و نوک بالا میکنند به نظر خیلی از آدمها قشنگه اما  از نظر من زشته  دماع  کبوتری نوک پایین یا نوک متوسط و نوک تیز کلاغی  قشنگتره یکی دماغش کلاغی بود مثل روبرت دنیرو قشنگ بود دماغشو عمل کرد حالت ترامپ 2 تا سوراخ گرد درست کرد الان از نظر من زشت شده  به اون گفتم آخه اون دماغ به اون خوبی حیف نبود خرابش کردی میگه همه میگن شبیه ترامپ شدم قشنگ شدم تو میگی  زشته دیکه به اون نگاه نمیکنم حالم به هم میخوره هه هه   زیبایی انسانی که سنگین و با  وقار هست هم تا حدودی در زیبا بودن تاثیر داره و جنتلمن میشه...

یه بار هم یه آدم لخت دیدم که هیچی نپوشیده بود ولی 2 تا شاخ داشت

ببین با  نگاه کن چه فرقی میکنه  ببین با ب شروع میشه  نگاه کن با ن  و فرقشون هم در  تفاوتشونه اتفاق هایی که برای من پیش اومد از  دهان دیگران هم شنیدم یه بار هم یه آدم لخت دیدم که هیچی نپوشیده بود ولی 2 تا شاخ داشت این اتفاق در بیابانهای همدان بود اما در اون بیابان من تنها  نبودم یه خونه گلی بود که یه  پنجره هم داشت 7نفر بودیم یکی بیرون خونه بود نزدیک  پنچره بقیه خوابیده بودند ساعت هم 11 شب بود من هم رفتم بخوابم که یه آدم لخت دیدم جلوی  پنجره هست همینجوری  داره  نگاهم میکنه به خودم گفتم این دیگه از کجا پیداش شدهو در این هوای سرد چرا لخته و چرا 2 تا پر   قو روی سرشه مثل 2 تا شاخ  شبیه  سرخپوستها بود اون 1  دقیقه  نگاهم کرد پلک هم نمیزد دیدم نمیتونم از جایم  تکان بخورم ببینم کیه تا اینکه ناگهان دیگه اونو ندیدم وقتی  ندیدمش  دیدم می تونم تکون بخورم فوری رفتم بیرون از اونی که بیرون بود پرسیدم این آدم کجا رفت نزدیکت بود ترسید گفت کسی رو ندیدم 3 اتفاق بنظر خودم که واقعی بودند اما ممکنه مغز یه جورایی قاطی کرده باشه فقط دانشمندان علم پزشکی می توانند بفهمند که آیا این ماجراها که برای  خیلی ها هم اتفاق افتاده  واقعیه یا  اینکه  مغز  دچار  یه جور توهمات شده که بنظر آدم خیلی واقعیه اولین اتفاق پس از مسافرت 6 ساعته خسته و خواب آلود رفتم در اتاقم را باز کردم همه چیز مقل گذشته بودند نعلبکی های نشسته  حوله در یکطرف دیگر افتاده و تختخوای یکنفره هم  به همان صورتی  که آخرین بار دیدم بودند یادم میاد ساعت 1 شب بود و هوای بیرون هم یک هوای مهتابی و خوب بود  از بس خسته بودم افتادم در رختخواب و دراز کشیدم  اما پس از جند دقیقه دیدم دارم به طرف بالا میرم آرام آرام به سمت سقف گفتم چه خواب عجیبی دارم میبینم من دارم میرم هوا و بزودی می خورم به سقف ناگهان خودم رو در پایین روی  تخت هم دیدم دستم رو دراز کردم دیدم اوه در هواهستم کدوم یکی منم یعنی این خوبه یابیدارم در همین حال به همه اتاق نگاه کردم حتی به همان نعلبکی و اون حوله دیدم همه چیز همان حالتیه که قبل از خواب بودند یک تغیر کوچولو هم ندیدم گفتم نمی تونم تشخیص بدم خوابم یا بیدارم خوابم یا بیدارم تو با منی  ای عشق باور کن حرفمو باور کن به خودم گفتم تو داری خواب میبینی و اینها همه خیالت هستند تا اینو گفتم یه صدایی خیلی نزدیک من بود گفت تو بیداری و خواب نیستی اما  داری میمیری اگه دوست نداری بمیری از خوابی که خواب نیستی بیدار شو برو توی جسمت من این فرصت رو به تو میدم که بری به همان دنیای خودت اما اگر داری لذت میبری و دوست داری بمیری میتونی با من بیای که بزودی همه جهان رو می بینی و پس از اون  جهانی  بسیار زیباتر گفتم پس فرصتی بده برم توی جسمم تا ببینم این خوابه یا مرگه گفت نمیتونی 2 تا انتخاب کنی و من هم وقت زیادی ندارم در حالی که داشتم با اون حرف میزدم اون لذت رو هزاران بار بیشتر کرد احساس کردم همه  دنیا رو دارم اصلا هیچ مشکلی ندارم و فقط سبک شدم از پر قو هم سبکتر گفت باز هعم دوست داری لذت رو بیشتر کنم .....گفتم این دیگه چه لذتیه تا حالا تجربه نکرده بودم من 6 ساعت راه اومدم تا برسم خونه ولی همین الان از بغل خونه ام از پشت بامش  رد شدم  رفتم تمام سیارات جهان رو دیدم گفت خیلی نزدیک شدی که از این دنیا کاملا خارج بشی این آخرین فرصته یا آره یا نه که گفتم فقط یه لحظه برم توی جسمم دوباره بر می گردم با هم بریم دیدم از اون خبری نیست و من در جسمم هستم ...دومی و سومین رو بعد می نویسم...

3 اتفاق بنظر خودم که واقعی بودند اما ممکنه مغز یه جورایی

3 اتفاق بنظر خودم که واقعی بودند اما ممکنه مغز یه جورایی قاطی کرده باشه فقط دانشمندان علم پزشکی می توانند بفهمند که آیا این ماجراها که برای  خیلی ها هم اتفاق افتاده  واقعیه یا  اینکه  مغز  دچار  یه جور توهمات شده که بنظر آدم خیلی واقعیه اولین اتفاق پس از مسافرت 6 ساعته خسته و خواب آلود رفتم در اتاقم را باز کردم همه چیز مقل گذشته بودند نعلبکی های نشسته  حوله در یکطرف دیگر افتاده و تختخوای یکنفره هم  به همان صورتی  که آخرین بار دیدم بودند یادم میاد ساعت 1 شب بود و هوای بیرون هم یک هوای مهتابی و خوب بود  از بس خسته بودم افتادم در رختخواب و دراز کشیدم  اما پس از جند دقیقه دیدم دارم به طرف بالا میرم آرام آرام به سمت سقف گفتم چه خواب عجیبی دارم میبینم من دارم میرم هوا و بزودی می خورم به سقف ناگهان خودم رو در پایین روی  تخت هم دیدم دستم رو دراز کردم دیدم اوه در هواهستم کدوم یکی منم یعنی این خوبه یابیدارم در همین حال به همه اتاق نگاه کردم حتی به همان نعلبکی و اون حوله دیدم همه چیز همان حالتیه که قبل از خواب بودند یک تغیر کوچولو هم ندیدم گفتم نمی تونم تشخیص بدم خوابم یا بیدارم خوابم یا بیدارم تو با منی  ای عشق باور کن حرفمو باور کن به خودم گفتم تو داری خواب میبینی و اینها همه خیالت هستند تا اینو گفتم یه صدایی خیلی نزدیک من بود گفت تو بیداری و خواب نیستی اما  داری میمیری اگه دوست نداری بمیری از خوابی که خواب نیستی بیدار شو برو توی جسمت من این فرصت رو به تو میدم که بری به همان دنیای خودت اما اگر داری لذت میبری و دوست داری بمیری میتونی با من بیای که بزودی همه جهان رو می بینی و پس از اون  جهانی  بسیار زیباتر گفتم پس فرصتی بده برم توی جسمم تا ببینم این خوابه یا مرگه گفت نمیتونی 2 تا انتخاب کنی و من هم وقت زیادی ندارم در حالی که داشتم با اون حرف میزدم اون لذت رو هزاران بار بیشتر کرد احساس کردم همه  دنیا رو دارم اصلا هیچ مشکلی ندارم و فقط سبک شدم از پر قو هم سبکتر گفت باز هعم دوست داری لذت رو بیشتر کنم .....گفتم این دیگه چه لذتیه تا حالا تجربه نکرده بودم من 6 ساعت راه اومدم تا برسم خونه ولی همین الان از بغل خونه ام از پشت بامش  رد شدم  رفتم تمام سیارات جهان رو دیدم گفت خیلی نزدیک شدی که از این دنیا کاملا خارج بشی این آخرین فرصته یا آره یا نه که گفتم فقط یه لحظه برم توی جسمم دوباره بر می گردم با هم بریم دیدم از اون خبری نیست و من در جسمم هستم ...دومی و سومین رو بعد می نویسم...

گریه نکن حرفی از آن دنیا به این دنیا کمی رویاییه اما همینه رویاست واقعی نیست

گفتم غم تو دارم گفتا  غمت سر آید گفت: گریه نکن پیراهن سیاه رو از تنت بیاربیرون من در پیش تو نیستم از فرزندم  مراقبت کن حرفهایی که یک مرده پس از مرگ به عشقش زد تا عشقش نمیره و زنده بمونه تا بتونه اون  جوونه ای که از عشقشون زده شده  زنده بمونه  تو باید  سالم بمونی  تا بتونی از بچه مون پرستاری کنی تو اکنون هم مادری هم پدر من نیستم اما شما رو می بینم از فردا  که از خواب بیدار شدی ریشت رو بتراش آبی به صورتت بزن آخر قصه زندگی همه این است   دوری  ابدی شاید شاید شاید شاید باز هم ما  همدیگر را  ببینیم نمی دونم چه جوری کجا و چه زمانی و لی اگر پس از جدایی باز هم  رسیدنی باشد شاید تقدیر دوباره  دسنت ما را به هم برساند همانطور که مرا به  دیار به  دنیای  دور از تو گذاشت شاید به فکر فرزندمان باش و عشقت رو به جای من هدیه کن به اون زجه ها و فریادهای تو را در این دنیا هم شنیدند فرشته ها با 2 بال پروازی که داشتند یکی  در شونه راستم یکی در شانه چپم گفتند برو به فریاد عشقت برس گفتم چه جوری  گفت برو در خواب عشقت اون آرام قرار نداره و همیشه 24 ساعته داره میگه عشقم رو از دست دادم میگه آروم نمیشم تا تو رو ببینه  برو فقط حواست باشه از این دنیا چیزی براش نگی چون اون از تو میپرسه اون دنیا چه  فرمیه چه شکلیه تو بگو در آرامشم و خوبه خوبه اگر از این دنیا برت بگم  همه بدنم تیکه تیکه میشه از من نخواه چون نمیتونم بگم  دیگه  به موهایت چنگ نزن دیگه نگو آخه چرا اونو از من گرفتی از کسی گله و شکایت نکن این ورقی از زندگیست که از دفترش کنده میشه ما با عشق زندگی کردیم اما مگه میشه  جلوی مردن رو گرفت  نمیشه  باور کن نمیشه  تا  زنده ای محبت و عشق هدیه کن به همه اونایی که دوست داری  در میان کوچه های تنگ خاکی افتان و خیزانت نبینم ای همه شوق زندگی لبخند و شادی در میان برکه ها  تنگ و گریانت نبینم مرغک عاشق در قفس لرزان و ترسانت نبینم تکیه کن بر شانه ام ای شاخه نیلوفری رنگ  تا غم  بی تکیه گاهی را  در چشمانت نبینم قصه دلتنگیت را بازگو به من بگذار و برو  کاشکی قسمت کنیم تنهایی خود را با دل من تا سیل اشکهایت را  در زیر پاهایت نبینم آرامش ای پر از شوق رهایی رفته تا  رفته در اوج  ستاره  

برای ثروتمند شدن چیکار باید کرد در مدت 10 سال

برای ثروتمند شدن چیکار باید کرد در مدت 10 سال  همه دوست دارند پولدارتر بشن حالا پول رو برای چی میخوان معلوم نیست چون خیلی ها از پولی که  بدست می آرند خودشون استفاده نمی کنند  بعضی ها حتی فرزندی هم ندارند اما فقط پول روی پول میارن حتی  مجردهای  پولدار هم حاضر نیستند یک ریال  حداقل برای خودشان خرج کنند یعنی نه لباس نه کفش نه ماشین درست حسابی هیچی نمی خرند و عجیبه که کاغذ باطله پلاستیک باطل آهن آلات ضایعات دست سوم هر چیزی که بشه به پول  تبدیل کرد انجام میدن بعضی ها هم میگن کاش ثروت اینو ما داشتیم اون موقع می دونستیم چه جوری  زندگی کنیم بهترین رستورانها  شیکترین لباسها و ماشین  نو گرانقیمت و خلاصه همیشه  در حال خوشگذرانی بودیم تا  بمیریم و از اینکه میبینند پولداری در سال یک پیراهن هم برای خودش  نمیخره در حالی که اگر بخواد بخره 1000 تا میتونه  بخره حسرت اونا رو میخوره اما اینها چگونه پول در می آرن  یا چه جوری میشه مثل اینا  ثروتمند شد خوب معمولا اینجور آدمها زمین میخرن یا  ملک  نیمه ساخته شده از دورترین مناطق تا  هر جایی که  بتوانند میخرند در کمتر از 10  ثروت این آدمها  بدون اینکه  دست به سیاه  سفید بزنند  100 برابر میشه به همین راحتی استارت بزن ولی 10 سال  نفروش 10 سال دیگه بیا همین وبلاگ  بنویس  ثروتت واقعا  100 برابر شده  میگی با کدام پول  با هر مقدار پولی که  آدم داره و حتی  فروش  تلویزیون  مبل فرش  خلاصه همه به پول  در هر جایی مه میتونه بخره  باید گام اول رو برداشت تا به  پله آخر رسید در کمتر از 5 سال آدم پولدار میشه اما  بهتره 10 سال  صبر کنه تا حسابی  پولدار بشه زمین خودش گران میشه  بدون اینکه کاری آدم بکنه بنظر میاد  زمین بتنهایی خودش یه کارخانه هست که هر روز 100 نفر دارن  در اون کار می کنند حتی اگر  در زمین کاری هم نکنند جون امروز 90 میلیرد تومان هست 10 سال بعد حساب کن چقدر میشه 10 سال قبل زمین 100 میلیون تومان بود الام همون زمین چقدر به حرفم میرسی  ...