وقتی به مریخ رفتی چه احساسی داشتی وقتی به مریخ اومدم یکنفر هم اینجا نبود و این سیاره به این بزرگی همه جا برای من بود هیچ وسیله ای نداشتم که با اون از اینطرف مریخ به انطرف برم هوای اینجا نه سرد بود نه گرم بود مثل سیاره شما بود البته از سیاره ای که قبلا در آن زندگی می کردم مریخ کمی سردتر بود سیاره من با تمام ساکنانش نابود شدند چون 800 سال باران نبارید و همه چیز سوخت زیر گرما و نور شدید خورشید حتی کوهها و سنگها ذوب شدند من هم شانسی افتادم روی یک شهاب سنگ و شهاب سنگ از کنار این سیاره رد شد خودمو پرت کردم داخل دریای زرد رنگ این سیاره دیروز یک تماسی از زمین داشتم که می گفتند اگر در مریخ هستی پیام ما رو می شنوید به ما کمک کنید اما من کاری برای نها نمی توانم بکنم انها بهتر است هر چه سریعتر انجا را ترک کنند و به مریخ بیایند ....جا برای همه هست...اینجا کسی نیست خودم با خودم ازدواج کردم شاید هم یک بچه ای دنیا بیاورم هر چند من زن نیستم اما کار نشد نداره اولین انسان در روی زمین چگونه 2 تا شد...بعدش 3 تا شد بعدش 4 تا مریخ هم کم کم مثل زمین میشه ....