فروش بادام زمینی گیلان

بادام زمینی را از گیلان خریداری کنید سوغاتی گیلان -فروش بادام زمینی

فروش بادام زمینی گیلان

بادام زمینی را از گیلان خریداری کنید سوغاتی گیلان -فروش بادام زمینی

دیشب خواب دیدم داروی ضد مرگ کشف شده

دیشب خواب دیدم داروی ضد مرگ کشف شده یکی از اون داروها رو خوردم ناگهان دیدم میلیونها دنیا برام باز شده در جلوی هر دری یکی بود 2 تا بال داشت ولی آدمهایش در هر دری فرق می کرد همه به من می گفتند بیا اینجا همه اینجا هستن وارد همه آنها شدم برای ورود به  دنیای آنها باید وارد دهانشان می شدم وای چی  دیدم چی شنیدم چه چیزهایی که قابل  گفتن و تصور هیچ انسانی نیست تا فکر می کردم بر روی یک موضوعی  فوری  حل می شد و انجام می شد در یکی از آنها نیاز به نفس کشیدن نبود درون  یخ می رفتم یخ می زدم اما  نمی مردم در یکی  وارد آتش می خواستم بشم گفتم نمیام می سوزم ناگهان به من انسانهایی نشان داد گفت  ببین نمی سوزند اما  یکی از آنها خیلی  جالب بود بال پرواز می دادند می پریدم با  سرعت  مافوق نور  دنیاهایی دیدم که خیلی  قدیمی بودند میلیاردها سال  قبل از  دایناسورها زمانی که هنوز هیچ انسانی نبود دنیایی دیدم که  خیلی  خیلی  میلیاردها سال  آینده را  نسان می داد در یک دنیایی پاهایم دستهایم  آنقدر  دراز  شده بودند که  می توانستم  دور  یک  سیاره بپیچم و میلیاردها کهکشانها را  در  آغوشم  بگیرم  چشمهایم  میلیونها  کیلومتر از حدقه  بیرون می آمدند و و در جایی ثابت می ماندم  آن چشمهایم  می رفتند  تمام جهان را  نگاه می کردند وقتی بیدار شدم  احساس می کردم سبک شدم و تا  ساعتها گویی همانجاها هستم  ....

بردی از یادم با یادت شادم ای شیرین برم یادته یه زمانی عاشقم بودی؟

  i want see you tommarow my love we can  make  new love i love you  do you love me? can i see you  agein? تاج سرم بودی بردی از یادم  با یادت شادم ای شیرین برم دل از تو کندم که بری  از برم یادت میاد یه زمانی خیلی  دوستم داشتی؟ کاش تو هم  عاشغم بودی انوقت شبمون تمام نمی شد همه روزهای ما طلایی می شد مگه عاشقت نیستم نمی دونم من که از دل تو خبر ندارم به تو که هر چی بگم اثر نداره یادت میاد به من می گفتی هوای منو  داشته باش  هوای تو رو داشتم با  تمام  دل و جونم اما اینروزا که سخت به تو نیاز دارم  هوای منو نداری ای  دلبر شیرین سخن من اگر عشق همینه که می بینم  به نظرم  یکطرفه هست هر بار یه  بهونه ای میاری میگی  نمیتونم نمیشه اما میدونم همه این حرفات فقط  یه  بهونه هست به تو این چیزا رو نمیگم و فقط می نویسم به یاد روزهای  رفته می خورم غصه فراوون وقتی می بوسیدم  سرمست از عشق می شدم اما اکنون کجایی گفتم تا عمر دارم با تو هستم با تو میمونم اما تو اکنون کجایی شب و روزت با کیه میدونم پیش یکی دیگه هستی چون همونها اومدند به من گفتند ما رو هم ترک کردی  تو  کارت  دل بردنه  سپس  شکستنه  دلهاست اما یه روز  یه روزی  تنگ  غروب آسمون میرم از پیشت ای  نا مهربون همه تو رو  تنها میزارن  آخرش  برمیگردی  دوباره پیشم اما  اون موقع  دیگه  خیلی  دیره ولی  همیشه  آغوشم بر روی تو بازه  با اینکه  قلبم رو بارها و بارها  از جا کندی .......