فروش بادام زمینی گیلان

بادام زمینی را از گیلان خریداری کنید سوغاتی گیلان -فروش بادام زمینی

فروش بادام زمینی گیلان

بادام زمینی را از گیلان خریداری کنید سوغاتی گیلان -فروش بادام زمینی

منو اینجوری میخوای منو اونجوری میخوای لج و لجبازی قشنگت میکنه

منو اینجوری میخوای منو اونجوری میخوای لج و لجبازی قشنگت میکنه خوش اب و رنگت میکنه راستی  قشنگت میکنه  وای  وای  وای دوست دارم  سرخ  بشی  شرم  کنی  دل منو  رام کنی منو  و اینجوری میخوام  دل  وحشی می خوام  وقتی  عصبانی میشی عجب چیزی میشی رو سرم  داد بزن  دوست دارم  قهر کنی  رام  نشی  دوست  دارم  وحشی بشی دادو فریاد بکنی  من هم تو رو  دقیقا اونجوری میخوام داد بزنی  چشماتو یه جوری میکنی  سادیسم  با  مازوخیسمی میخوام لج کن  خشم کن عصبانی شو  دیوونگی  کن  وقتی  ناگهان میگی  بفهم  چرا تو  خرفامو نمی فهمی وقتی  قهر میکنی بعدش  پشیمون میشی  اشتی میکنی  چقدر  قشنگ میشی ........

چگونه ناتوانی جنسی از بین میره یا بهتر میشه؟

چگونه ناتوانی جنسی از بین میره یا بهتر میشه؟ چند جور ناتوانی  جنسی داریم بعضی وقتها بدن خسته هست و خوب جواب نمیده  ادم  خودش  حس میکنه الان  نمی تونه  یا  خسته است  و ممکنه  بتونه اون کار خوب رو یعنی 3ک3 رو انجام بده  یا  نتونه چون نمیشه  در حالت خستگی و درد بدن حس خوب ثکس رو تجربه کرد.اما  علت  دوم بی پولی هست ادم  پولی نداره  برای زندگیش خرج کنه و از هر طرف با ادم  فشار میاد این هم قصه اش  جداست و باعث  ناتوانی میشه علت سوم شنیدن خبرهای استرس اور هر خبری که  به ادم استرس  وارد بشه این از همه حالت ها بدتره و مرد اگر اهن هم باشه از کار میندازه و مرد اهنی رو تبدیل به مرد حلبی میکنه و اما علت چهارم نداشتن تغذیه خوب کسی که لوبیا میخوره با کسی که گوشت میخوره فرق میکنه حالا اگر یکی غذاش هم خوبه پولدار هم هست استرس هم نداره چرا  در صکس ناتوان هست این بر می گرده به عشق اگر  اون  کسی رو که  میخواد و از دیدنش به شوق  بیاد  الت  از ناتوانی  خارج میشه و توانا میشه و میتونه اون کار خوب رو انجام بده این در صورتی هست که  با دیدن و شنیدن  صدای اون یک حالت  سکثی فوری به اون دست بده و ضربان قلبش تندتند بزنه این توانایی میاره چون میخوای  اونو بخوری از بس که  خیلی دوستش  داری  سعی میکنی بغلش کنی  ببیوسی و ساعتها در رویای عشقبازی با اون باشی تو اونی همونی که میخوام .......................

انسانها تا زمانی که حرف زدن بلد نبودند راحت بودند میخوردن میخوابیدن میدویدن

انسانها تا زمانی که حرف زدن بلد نبودند راحت بودند میخوردن میخوابیدن و مینشستند در 300 میلیون سال  قبل  یا  200 میلیون  سال  قبل  اجداد و نیاکان دسته اول  از  گروه ادمها یعنی  هوموها و سپس  نینتدراسل و سپس انسانهای  کنونی که  5  میلیون سال  قبل از میلاد مسیح پا به جهان هستی گذاشتند حداقل تا 1 میلیون سال  قبل  راحت بودند و کسی  نمی دانست استرس چیست بدگویی چیست و چیزی به نام  سخنرانی  وجود نداشت انها هر جای  جهان می رفتند می  خوردند و شبها می خوابیدند و بیشتر وقتها  به  شکار  خواب و عشقبازی مشغول بودند اما پس از حرف زدن و اختراع  نوشتن که در 500 هزار سال  قبل انجام شد مشکلاتشان  کم کم بیشتر شد و از  اصل  زندگی یعنی  خوردن و خوابیدن و بازی کردن  دور شدند  کم کم زندگی برای انها با هر  اختراعی  به جای  اینکه  راحتتر  بشه  بدتر شد و تا جایی که  دیگر نمی  توانستند  راحت مثل  مارکوپولو  برن  از اینور دنیا  به نور دنیا  چون  کشورها بوجود امد و قانونها برای هرکجا با جای  دیگر  فرق می کرد و  هر لحظه  دایره  تنگتر می شد و دلتنگی ها  اغاز شد چون حرف و نوشتن یاد گرفتن این می گفت من قویترم  من هر چی گتم  درسته  و اینجا بود که با هم می جنگیدند و مشکلات یکی پس از دیگری اضافه شد و کم کم یکی  جینیفر لوپز شد یکی  هرکول شکست ناپذیر و یکی  الویس پریسلی یکی  رونالدو و این راه  ادامه داره ..............

تو بیا

تو بیا که شروع  تویی پایان تویی درمان تویی بی تو هرگز در دل  عشقی نمی بندم اگر به کام من جهان نگردد چی فایده ای از خلقت من در این دنیا هست اگر  دنیا مرا بگریاند من هم دنیا را بگریانم چون به جز تو چیزی در این جهان نمی خواهم هرگز هرگز بی تو نمی خندم هرگز بی تو عشقی در دل  نمی بندم  همه هستی  جهان فقط تویی تو همه ارزوها و  نیازهای منی دنیا اگر قرار هست  زیبا  باشه  حتما باید تو در کنارم باشی  اگر  نباشی چه فایده  داره  همه  هستی با  تمام  امکاناتش با تو ازادم و بدون تو نمیتونم  نفس بکشم تویی فقط تو امدنم به این دنیا فقط به خاطر تو بود تو بیا.....

من به چشم خویشتن دیدم که یارم می رود ارزو دارم نفرینم تو رو بگیره

و شبها تنها زار زار گریه کنی  و کسی هم  نباشه اشکهاتو پاک کنه برو برو هر جا با هر کی میخوای باش برو حاجی جان چی میمونه از ما یادگار دیگه اون همه لب به لب گرفتن یادته جشم انتظار هم بودیم تا  همدیگر رو ببینیم دنیای  بی  وفایی داریم خوب و بد رو با هم  میسوزونه  از بگو مگو خسته شدم  من از اون  قلب 2  رو  خسته  شدم  نمیخوای  بمونی  پیش من تو دنبال  یکی دیگه  هستی اینو  خوب میدونم  برو  برو برو هر جا که  دلت میخوای  برو  نفرینت میکنم  یک مار خوش  خط و خال گیرت  بیاد که  نتونی از اون  دل  بکنی ولی اون  تو  رو مثل من عاشقت کنه  بدش  ترکت کنه وقتی که  برگردی  پیشم   و بگی بیا  با  هم  باشیم  من هم  بگم  تو رو  نمیشناسم  اون روز میاد  دیر یا زود میرسه که  نوبت من هم بشه چون میدونم  هیچکسی  جاجی جان به اندازه من دوستت نداره سرخی رخشارم از کنارم می رود وای که چه حالی دارم هوای حاجی رو کردم توی این دیار غربت فقط حاجی رو دارم دلم از غم گرفته میخوام فریاد بکشم به خدا برای  دیدن حاجی  قشنگم دلم تنگه براش همه حرفهای تو یه  بهونه است اون جهنمی که  میگن  این خونه است نمیخوام بمونم توی این خونه چشم تو  دنبال  چشمهای  اونه ادمها از ادمها زود سیر میشن  ادمها  روی  عشقشون  پا میزارن ادمها از عشقی که یک روزی  ارزوی  دیدارشو  داشتند راحت  کنار میزارن  ادمها  ادم رو تنها میزارن  منو  دیگه  نمیخوای خوب میدونم تو کتابه دلت اینو میخونم یادته  اون عشق و رویا  یادته  اون همه  دیونیگیها  یادته  یادته  میگفتی  گناه  مقدسه  اول  و اخر  هر عشقی  هوسه  ادمها ای  ادمهای  روزگار  چی  میمونه از شما  یادگار .........