فروش بادام زمینی گیلان

بادام زمینی را از گیلان خریداری کنید سوغاتی گیلان -فروش بادام زمینی

فروش بادام زمینی گیلان

بادام زمینی را از گیلان خریداری کنید سوغاتی گیلان -فروش بادام زمینی

فاصله چم خاله که خیلی باحاله از لنگرود یا رودسر تا قزوین چقدره؟

همه شهرهای  شمالی چه در گیلان باشند چه در مازندران یا حتی  استان  سرسبز گلستان باشند تقریبا میشه گفت همه به هم خیلی  نزدیک هستند حتی  شهری هست در مازندران که فاصله بین این شهر و انشهر  فقط یک پل هست اگر گفتین اسم این 2  شهر  چیه؟ یعنی  این شهر  بایستی و دوستت در ان یکی شهر باشه  اسمشو  صدا  بزنی می شنوه و  دست براش  تکون بدی تو رو می بینه  اره  درست  خدس زدی  چالوس و شهر زیبای نوشهر فاصله  چمخاله که در دریای  کاسپین خزر هست و در بین 2 تا  شهر  رودسر و لنگرود در جاده فرعی به  طرف  دریا هست ببه  شهر رشت که  مرکز استان گیلان است 60 کیلومتره و تا قزوین هم ه  قزوین  فقط 200 کیلومترهخ و تا  تهران هم  370 کیلومتر است  منبع    noaran.blogsky.com

زندگی چیست؟ زندگی یعنی من تو رو میخوام تو اونو میخوای اون منو میخواد

زندگی چیست؟ زندگی یعنی من تو رو میخوام تو اونو میخوای اون منو میخواد زندگی یعنی نگاه کردن به ادمها با  چهره های متفاوت زندگی یعنی بعضی اوقات در تنهایی به فکر فرو  رفتن که من کیستم  چگونه این دنیا  ساخته شد اخرش چی میشه چرا  همان  اول  زندگی شروع شد که پایانی داشته باشه می توانست همان اول پایان باشه زندگی  یعنی  به هم  رسیدن و بعدش  لذت بردن و  اخرش  جدایی و  غصه خوردن زندگی یعنی زور زدن تا رسیدن به ثروت بیل گیتس و اول شدن در جهان زندگی یعنی  فکر اینکه ادم  نمیتونه خودش  باشه  همیشه  در فکر  رها شدن باشه زندگی یعنی اگر من در المان دنیا بیام میشم الن و اگر در چین دنیا بیام میشم چین چانگ و اگر در افریقا دنیا بیام میشم  موزو  زندگی  ادم  رو در همانجایی که دنیا  میاد تعین میکنه یک نفر اگر در فضا  دنیا  بیاد  فضایی میشه و اگر در زمین دنیا  بیاد  زمینی میشه و اگر در هر نقطه ای از  جهان دنیا بیاد مثلا در قطب شمال یخبندان میشه اسکیمو  یعنی انتخاب دست خود ادم نیست  نمیشه کسی که در چین دنیا  اومده به اون بگیم مثل  الن در المان فکر کن  زندگی کن  و  بر عکس  همین موضوع هم هست زندگی یعنی نوعی از حیات  که به اینصورت هست  زندگی  و اخر زندگی یعنی  همه و همه خواب  و  خیالی بیش نیست هزاران 100 سال میاد و میره اخرش هم پایانی نداره  حتی  اگر همه  موجودات همه  کهکشانها از بین برن و نه  ستاره ای باشه نه  دریایی نه  افتابی و جهان خالی از همه  سیارات زنده و مرده بشه و کل هستی هیچ چیزی توش  نباشه  باز هم زندگی هست مانند  نقطه صفر و یا  نقطه  هیچ که میتونه همینجوری که زندگی شروع شد دوباره اغاز بشه و اینبار  با  موجودات جدیدتر یا  انسانهایی که با ما  فرق می کنند  حالا  چرا این داستان ادامه  داره و ادامه خواهد داشت سرنوشتی است که برای جهان نوشته شده مانند برنامه نویسی که  برنامه ای  را  می نویسد زندگی یعنی همین الان بری یک عدد انار از یخچال برداری دونه دونه اش کنی بر روی  رختخواب دراز بکشی  فلویزیون رو روشن کنی و یک فیلم جنگی  رومی رو نگاه کنی و انار رو یکی یکی  بخوری بعدش بری یه دوش  بگیری و بری کنار پنجره به کبوترها  و گنچسکها و گربه ها غذا بدی و بعدش  بری بیرون  در یک هوای  تازه  قدم  بزنی  نفس  بکشی و اگر کسی کمک خواست کمکش کنی  تا روحی  تازه  در جسمت بیاد و  رویاهایی داشته باشی و سعی کنی انها رو  به  واقعیت تبدیل کنی هدف داشته باشی و از همه مهمتر به پدر و مادرت  و همسرت و بچه هایت  بی نهایت  احترام کنی  محبت کنی و سرشار از عشق  زندگی  کنی  میدونی که  تنها  چیزی که  هیچ  خرجی نداره  محبت کردن و  احترام به خود و دیگران است روز خوبی  داشته باشی و ........

انعکاس خنده هات دلم داره لک میزنه برای دیدن تو از کرونا بدتر ندیدن توست

از کرونا  بدتر هم  وجود داره اره  داره  ندیدن تو میتونه  سختترین  دردها بالاترین بلاها باشه شور و نشاط با هم بودن دلم میخواد  ببینمت تو مثل  رویا  شدی چقدر  سخته  بی تو بودن  در کنار تو ماندن همه  راز و  نیاز من در همه  لحظات  زندگیست پیشم  بمان کجایی تو کجایی؟ بگو دلم میخواد تو رو  نگاه کنم تا  اروم  بگیرم ماندن در کنار تو  همه  ارزوی  منه نکنه دور از چشمهای من با یکی  دیگه باشی دلتنگیم  بیشتر میشه اگه با یکی دیگه  باشی دلتنگیم  شدیدتر میشه .. مگه میدونستی یه روزی ممکنه ما با هم باشیم که تو هم دنیا  اومدی ..اگه بتونم تو رو  ببینم زندگیم همه چیزم قشنگ میشه  اگه  بتونم  با  تو  حرف  بزنم که  دیگه  اخر  دنیاست  و اگه  بتونم  لمست  کنم حتی  فقط یک  لمس  کوجک حتما  بیهوش میشم  از  خوشحالی به  خواب میرم و دیگه دوست  ندارم  از خواب بیدار بشم مانند  اسب  ابله میشم بی جهت اینورو اونور میپرم ....    دوستت دارم  بوس بوس بوس بوس ......................

جدیدترین خبرهای روز در 1ساعت اخیر تا این لحظه

 چرا؟ اسرار عزل را نه تو میدانی نه من حل این معما  نه تو دانی نه من خیام  بیام؟ بیا ...جدیدترین خبرهای روز در 1ساعت اخیر تا این لحظه سامسون یکساعت پیش از خواب ناز بیدار شد سامسون پس از بیداری در کمترین لحظه ممکن اولین کاری که کرد گوشی موبایل خودش رو نگاه کرد ببینه دلیل بیدار شدن در این لحظه از روز چیه دید از ایرانسل  پیام داره مشترک گرامی شما هنوز هم دارین از اینترنت ازاد استفاده می کنید بهتر است با وارد کردن کد شماره ایکس ایکس اوکس برای همیشه از شر اینترنت ازاد که گران هست خلاص شوید و از این بسته های  خوشگل  بخرید سامسون متوجه شد که  یادش رفته بود شب قبل از خواب صدا رو کم کنه یا در سایلن3 بزاره دوباره خوابید بعد از نیم ساعت بیدار شد اینبار گوشی خودش رو چک کرد دید  پیامی  نداره  و به  طور  طبیعی از خواب بیدار شد سامسون در رختخواب چند تا  حرکت ورزشی کرد سامسون به فکرش رسید که  امروز بهتره  نسبت به روز قبل بهتر کار کنه اون در رختخواب به این فکر می کرد که  به  نانوایی بره  یا  نره  اما تنبلی بعث شد نره نر بودن بهتره یا  ماده  بودن به هر حال  سامسون  بدش  نمی اومد  بعضی وقتها هم ماده  باشه  تا  ببینه  در دنیای  ماده ها  چی  میگذره فوری بفکرش رسید که  شوهر شوهره شوهر بالش به سره شوهر مالش به سره شوهر اون از این فکر فوری بیرون اومد و گفت باز هم رفتی  توی  رویا اهان از رویا چی خبر هنوز از اروپا  نیومده نمیتونه بیاد کرونا  نمیزاره اون  بیاد  پاسپورتش هم تموم شده و تمدید هم نمیتونه بکنه چون رفت و امدی نیست اما  بگذریم اونجا بدون پاسپورت در دوران کرونا  فکر نمی کنم  براش  مشکلی  پیش بیاد به هر حال انا هم ادم هستند وئ  وضعیت رو درک می کنند  سامسون  نانوایی نرفت یکمی ارد برداشت یکمی اب داخلش ریخت یک تخم مرغ به اون اضافه کرد زردچوبه و نمک هم زد سامسون در ماهیتابه یک قاشق روغن هم ریخت درجه  بسیار  پایین گازو گذاشت نصف لیوان اب ریخت  مواد رو مخلوط کرد ریخت داخل  ماهیتابه  پهن کرد شد  نان  لواش  بخوره  یواش  یواش  یک عدد قند هم به اون اضافه کرد  سامسون شکر  نمی خره خوب سامسون در رو باز کرد گربه رو دید  بعضی  وقتها  گربه ها  گرسنه میشن  به انا  گوشت یا مرغ میده امروز از گوشت  خبری نیست چون گوشت تموم شده اوه خدای من گربه  دوم هم اومد  کمی پنیر به اونا  داد  تا بخورند اونا  زیاد از پنیر و ماست  خوششون  نمیاد گوشت میخوان نه کمتر نه بیشتر  منبع    noaran.blogsky.com 

در 10هات و رو3تا راحت می خوابیدم ارامش بود و اسایش

الان  خیلی  خونه ساخته شده چند طبقه و  ویلایی های  مدرن  با  تمام  امکانات شهری در  شهرهای  اروپا هم  چنین  امکاناتی  در  این اپارتمانها  دیده  نمیشه  گویی روستا  جای  خودشو  داده  به  شهر و اما قورباقه ها  دیگه  واق  واق  نمی کنند  صدای  موسیقی  به گوش میاد و همه چیز مدرن شده نه هیچ صدای گوشخراشی راحت می گرفتم می خوابیدم اما حالا چی خیلی شلوغ شده و مثل یک شهر در روستا و دهات چقدر راجت بودم نه بوق ماشینی بود شده

چون قبلا که در روستا زندگی می کردم شبها راحتتر می خوابید چون هیج سر و صدایی نبود و شبها می توانستم ستاره ها رو در اسمان سیاه ببینم تنها ترسم این بود که نکنه دزدی بیاد پونخونه ویلاایی بود و حصاری نداشت اما کم کم همانجا شلوغتر شد و روستا تبدیل به شهر شد قبلا یادمه روبروی خونه مون یک استخر طبیعی بود مرداب بود و مرغکان و اردکها و و وزغ قورباغه در انجا تا نیمه های شب اواز می خواند صبحهها هم خروس و سگ و گاو دادو فریاد می کردند اما این صداها بیشتر خواب اور بودند وقتی چند تا خونه چند طبقه ساخته شد و عبور و مرئور ماشینا بیشتر شد صدای بوق ماشین نمی زاشت ادم راحت بخوابه منبع noaran.blogsky.com