دیشب خواب دیدم دارم پرواز میکنم از دشتها و کوهها گذشتم به دریا رسیدم یک دریای بزرگ خوب به پایین نگاه کردم که در دریا نیفتم چون شنا بلد نیستم در خواب هم بلد نبودم اومدم پاینتر در خشکی کنار دریا کانگرو دیدم کانگروها در حال بوکس بازی بودند باز هم پاینتر اومدم دیدم مردم زن بچه مرد همه دارند با هم آب تنی میکنند شنا می کردند و یکی داشت غرق می شد می گفت هلپ می هلپ می رفتم به کمک اون دیدم همه خارجی هستند در استرالیا بودم گفتم وای اومدم در استرالیا رفتم پاینتر دیدم یه مرد سفید پوست 56 ساله داره عرق میشه چاق و تپل بود سفید مثل برف منو دید گفت کمک کن شنا بلد نیستم گفتم باشه رفتم پاینتر گفتم دستت رو بده به من اون دستمو گرفت خانمش داد می زد نجاتش بده این شوهر منه گفتم نگران نباش دستم رو گرفت تازه یادم افتاد که شنا بلد نیستم هر 2 تامون رفتیم زیر دریا مردیم خفه شدیم همین ....
فرض کنیم جهان یک خوشه انگور هست و ما بتونیم این جهان رو که خوشه انگور در نظر گرفتیم برداریم و بزاریم در یک قسمتی و روی اون هم یه سرپوش بزاریم که دیده نشه انوقت چیزی به نام جهان نمی بینیم با اینکه وجود داره اما از دید ما پنهان هست فقط طمانی میشه دنیا یا همون خوشه انگور رو دید که سرپوشش رو برداریم حالا می خواهیم بدانیم که پس از چیدن یا برداشتن یا حذف کامل دنیا چی میمونه هیچی نمی مونه حداقل در ظاهر چیزی نیست که بشه دید بشر در آینده ممکنه از سیاره زمین به صورت یک سفینه استفاده کنه و همه با هم به سفر فضایی برند با سرعت بی نهایت و دوباره بیاد جای خودش در آنزمان انسان نه به نفس نیاز داره نه به گرما نه به سرما حساسه نوعی از آمپول اختراع میشه که به بدن تزریق میشه انسان سوپرمن میشه اگر یک پل بین ماه و زمین و مریخ درست بشه میتونن راحت به اینور و اونور برن مانند یک تونل آنها در آینده یک زمین درست می کنند به اندازه توپ فوتبال که هر چیزی در جهان هستی وجود داره مانند آفتاب ماه ستاره ها کهکشانها مریخ ناهید زحل اورانوس و .... اما به ابعاد کوچکتر یک جهان می سازند که همه چیز دقیقا همین زمین وهمین آسمان هست همه جهان رو به اندازه یک شهر درست می کنند آنوقت نگاه می کنند چگونه موجود دایناسور سپس انسان به وجود میاد ...