باورتون میشه در سن ۱۵ سالگی ۱۰۰۰ تا روپا زدم اون هم در جاده خاکی با توپ ۲ لایه پلاستیکی از شاهدان اون زمان فقط ۲ یا ۳ نفر زنده هستند رقیبم ۱۸۰ تا روپا زد وقتی تعداد روپا به ۸۰۰ رسید بچه ها همه گفتن ۱۰۰۰ تا بزن چیزی به هزار تا نمونده خسته شده بودم اما زدم وقتی به عدد ۱۰۰۰ رسید از خستگی نشستم و دیگه نزدم شاید اگر خسته نمیشدم بیشتر هم می زدم البته الان رکورد رو نمی دونم چند هست و آیا کسی ۲ هزار تا زده یا نه اگر موبایل در اون زمان بود میشد فیلمی عکسی گرفت اما حیف شد فقط در خاطرات اون بچه های کوچک مونده ۱۰ نفری دیدن بنظرم باید به من جایزه بزرگی بدن یه بار هم تهران بودم دیدم بچه ها دارن فوتبال گل کوچک بازی میکنند رفتم من هم بازی کردم همه رو دریبل می دادم و گل میزدم تا اینکه امیر مثنوی رو دیدم اونو میشناختم اما نمی دونستم فوتبالش خیلی خوبه اومد گفت فکر میکنی خیلی حرفه ای هستی گر میتونی فقط یکبار توپ رو از من بگیر راست میگفت حتی یه بار هم نتونستم از اون عبور کنم دست بالا دست هست همینه.