اولین بار بود که از شهرم به شیراز می رفتم همراه باخانواده ما مینی بوس داشتیم از ان نوع مینی بوسهای کوچک 2 جور مینی بوس هست یکی 14 تا مسافر جا می گیره و یکی هم هست هم هست یک متر بزرگتر که 18 نفر مسافر می تواند سوار کند راننده فامیل بود اما کمک ان شاگرد همسایه راننده بود کمک راننده ماشین را می شست به راننده کمک می کرد مرد خوبی بود و تقریبا 25سال سن داشت سبیل هم داشت موهای سرش هم خیلی زیاد بود و کفشش همیشه واکس زده بود راننده از اون شیکتر بود پیراهن چهار خانه استین کوتاه می پوشید با شورت مامان دوز حالا بگو از کجا فهمیدم که شورتش مامانی بود چون بین راه روستایی بود که حمام عمومی داشت و این همه راه و خستگی برای شستن بدن لازم بود شاید دهاتی در نزذیکی های اباده یکی از شهرهایی ک ه در استان فارس هست بین راه یک کاشین کامیون با بارش افتاده بود در دره و 2 نفر با هم داشتندحرف می زدند یکی گفت قندهارو ....منبع از سایت noaran.blogsky.com
به نام خدا
دوست عزیز سلام. من در حال انجام یک پژوهش هستم. ممنون میشم اگه با پر کردن پرسشنامه زیر به من کمک کنین.
سپاس از همکاری شما
مرادی- کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی
لینک پرسشنامه :
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSfCWnpdCs-5hCw51o2_iKJeKVE-YZZ9AHxSpqWU_LFlMVG6YQ/viewform
salam weblog zibaye shoma ro didam aliyee movagh bashin برای شما ارزوی موفقیت دارم اون قسمت ماجرای دماغ عملیو ماسک و گلو درد قشنگ بود..... http://morningstars.blogsky.com