زن و دندان، یا تو؟
میگن لذت دنیا زن و دندان بود...
اما من زن دارم، دندون هم دارم،
ولی اون لذتی که میگن رو، تو چشمهام نمیبینم،
تو دلم نمیلرزه، تو روحم جا نگرفته.
قدیما، قبل از اینکه کسی کنارم باشه،
با خودم تنها بودم، اما دلم روشن بود.
هر جا دلم میخواست میرفتم،
آزاد، سبک، بیدغدغه.
خودم برای خودم بودم،
مثل پرندهای که بال هاشو خودش بغل میکرد.
حالا یه چراغ دارم به اسم "زن"...
اما روشن نمیکنه.
نه که عیب از چراغ باشه،
نه که خراب باشه...
فقط به برقِ دلم نمیخوره،
نمیدونه کِی خاموشم، کِی دلم تاریکه.
میگن زن چراغ خونهست،
اما بعضی وقتا اون چراغ چشم آدمو میزنه،
نه راهو نشون میده، نه گرم میکنه...
فقط سایه میندازه رو دل.
اون شعری که گفت "کبوتر با کبوتر..."
حق داشت.
اما چی میشه اگه کبوتر اشتباهی با کلاغ پرواز کنه؟
یا کلاغ بخواد جای باز بشینه؟
همخونی نیست...
فقط یه مشت باله که با هم نمیخونن.
من فهمیدم...
داشتن زن و دندون، زندگی رو خوشمزه نمیکنه
مگه اینکه اون "تو"یی که دلت باهاشه کنارت باشه.
اونوقت هر لقمهای شیرینه،
هر خونهای روشن،
هر روزی زندگیه... اگر بیتکوین رایگان نیخوای این لینک هست https://15s.ir?ref=Nlde21T6St