حالا که زندگی شیر تو شیر شده گفتم منم به جای گل خار ببرم هر چند می دونستم بعدش جدایی هست به هر حال دل به دریا زدم رفتم خار مجانی چیدم خار هم کمیاب شده بود فعلا خار زیاد بود خلاصه به قول مادرم که می گفت به این درازی به این کوتاهی منم چند تا خار به این کوتاهی و درازی کندم دورش رو هم پاپیون زدم به رنگ قرمز رفتم خونه تا گل رو تقدیمش کنم گل که نیود خار بود مردم هم در خیابان منو نگاه می کردند اونایی که آشنا بودند گفتن این چیه گفت به این میگن گل خارا مفت هم هست میخوای برو تو هم بچین گفت به کی میخوای بدی خلاصه گفت وقت ندارم اینو به من بفروش گفتم نه نمیشه این هدیه هست رفتم که گل رو بدم خودمو آماده کتک خوردن هم کردم و جدایی تا منو دید با تعجب نگاهم کرد گفتم این برای تو هست گل خارا رو گرفت سرمو آوردم پایین که بزنه بسرم اما اون با تعجب گفت تو استثنایی هستی تو همونی هستی که میخوام این یک سوپرایز بود و حال کردم گفتم خوشت اومد دوست داری همیشه از این گل برات بیارم گفت نه این بار اول و آخرت باشه زود باش از جلوم دور شو چند قدماومدم صدام کرد عزیزم شوخی کردم برگرد بیا به خونه گل پشت رو نداره.