تو از درخت په یاد گرفتی هان یاد گرفتم رشد کنم تنم رو قوی کنم یاد گرفتم برم بالاتر تا وسعت دیدم رو بیشتر کنم یاد گرفتم برگها و شاخه های تنومندی از خودم درست کنم یاد گرفتم برگها و شاخه های اضافی رو از تنم جدا کنم یاد گرفتم در برابر بادها و طوفانها مقاوم باشم و یاد گرفتم وقتی خیلی بزرگتر شدم و شاخه هایم با برگهایم دور تا دورم کسترده و پهن شدند سایبانی باشم برای مسافری خسته چوپانی برای خوابیدن در زیر درختم یاد گرفتم آشیانه ای باشم برای پرندگان و تخم گذاری گنجشکها یاد گرفتم پس از بریدنم پنجره ای باشم برای یک خانه میزی باشم برای کار مدادی برای نوشتن ....