تا حالا کجا بودی یادی از من نکردی حالا که پیر شدم می دونی امروز یا فردا میمیرم یادم افتادی خدا ازت نگذره که جوونی ام رو گرفتی نمیخامت تو رو دیگه نمیخوام هیچ چیزی نمیتونه جای اون لحظات سختی که در جوانی ازم گذشت رو بگیره خدا روزی تو رو جای دیگه حواله کنه میخوای الان منو ببینی تا پلی از من درست کنی برای پیشرفتت برو دیگه صدام نکن عاشقونه نگام نکن حرف دروغکی نزن اسیر و اشتباهم نکن نمیخوام اکنون مانند کبوتری دل شکسته هستم که دوره حرم میخونم چی با تو کرده بودم که اینجور منو اذیت کردی امیدوارم یه روزی مثل من گرفتار بشی دیگه دوستت ندارم برو خجالت بکش از خودت..