عاشقی چیست.. دردیست که درمان نداره مانند جای پایی در کنار ساحل دریاست که یکبار آب میاد و با خود میبره و اثری از عشق نیست تا زمانی که عشق هست زندگی هم هست مانند گلی هست در گلدان که هر روز گلهای تازه میده اما وای به روزی که آب به گلدان گل نرسه میمیره و آب دهنده هم با آن گل میمیره اون هم نه یکبار نه 100 بار بلکه تا آخرین نفس میمره با همان گل با همان عشقی که روزی سرشار از مست عشق بود ای عاشقان با شما دمسازم اکنون ای عشق از دست رفته برای تو می نویسم هر زمانی که عشقی میمیره یا از دست میره مانند آسمانیست پر از ابر که خورشیدش را از دست داده ای عشق جدا شده از من و از او و از همه برگردین به سمت عشقتون چشمامو به ابرها میدم آسمان باران میبره عشق تو داغونم کرد به کی بگم که چشمات از غصه زندونم کرد ...