تا میخوام باهاش حرف بزنم اون خودشو به خواب زده اون مثل روزگار شده یه روز خوبه یه روز بده ای دل من ای دیوونه بزن بریم از این خونه دستهای خوب ناز اون میل نوازش نداره همخونه عشق تو همه دارو ندارمه یه بوسه از لب تو آخرین انتظارمه همخونه ای که زندگی عمرش فقط 2 روزه نزار که این دل من در حسرتت بسوزه برای تو میخونم تو جونمی عزیزم هر چی عشق توی دنیاست به زیر پات میریزم برای خواب معصومانه عشق کمک کن بستری از گل بسازیم ما هر 2 از یک ایل و تباریم وقتی مارو از گل سرشتند با ج.هر عشق ما رو نوشتند تو سیب سرخ رو از شاخه چیدی تو روح امید در من دمیدی....