این ماچرا واقعی نیست فقط یک داستان هست رفتم به قرن 22 آیا این ماجرا فکر می کنید واقعی هست پس لطفا نظر نزارین و نگین که تو واقعا اونارو از نزدیک دیدی و با یکی هم حرف زدی خوب گفتم همون اول گفتم این ماجرا هرگز اتفاق نمی افته و نخواهد افتاد و اصلا چنین دستگاهی هم اختراع نشده چگونه میشه در قرن 21 به قرن 22 رفت در حالی که ماشین زمان اختران نشده پس به همین راحتی میشه فهمید که فقط یک داستان هست برای سرگرمی شاید هم واقعی باشه کسی چی میدونه خوب بریم سر اصل مطلب در یک روز سرد که هوا منفی بود و همه جا یخبندان شده بود آدم در جا یخ می زد گفتم چقدر خوب بود الان یک موجود فضایی بیاد و منو ببره در سیارخ خودش که هوای اونجا 21 درجه باشه هنوز فکرم تموم نشده بود دیدم درون یک تخم مرغ شیشه ای هستم و میخورم به این شهاب سنگ به اون شهاب سنگ اما این حباب شیشه ای نمیشکست و موجود فضایی 2 تایی 5 تایی 100 تایی درون حبابهای بزرگتر بودند ناگهان یک سفینه اومد و شروع کرد به تیر اندازی تیر به حباب میخورد اما نمی تونست به من بخوره خلاصه رسیدیم به سیاره اونا دیدم سیاره یکمی بزرگتر شده گفتند به خاطر این بزرگتر شده که تو اضافه شدی به ما هوا هم دقیقا 21 درجه بود 4 تا خورشید داشتند ابرهای اونا رنگارنگ بود همه رنگ بود افتاب اونا رنگین کمانی بود یه روز سرد پاییز گلدونتو شکستی بهار میاد دوباره بازم به گلدونت میگی با من بمون همیشه چه اشتباهی میکنه حرفاتو باور میکنه گل بی گلدون نمیشه همین پایان.