چیزی که دیدم رو دارم میگم اما بشنو باور نکن چون واقعی نیست منو یاد ساسکواچ میندازه احتمال 99 درصد مغز دچار اشتباه میشه یه کمی غیر نرمال بشه چیزهایی میبینه که فکر میکنه واقعی بود خودم که اعتقاد به موجودات خیالی یا پشمالو و پا گنده و 3 متر قد و اینکه آدم رو همینجوری نگاه کنه بدون پلک زدن و هر موجود ماورای طبیعی همه به نظرم زایده فکر و خیال هست 1 درصد فقط فکر میکنم اون یک درصد هم فقط به خاطر اینکه کاره دیگه یه بار دیدی واقعا واقعی بود و مغز هم دچار اشتباه نشده هر 6 باری که این موجودات رو دیدم هیچ اذیتم نکردند فقط یکیشون داشت مغز کله منو میخورد که وقتی بیدار شدم دیدم اونجایی رو که خورده و سوراخ شده بود درد میکنه و 6 نفری که نگهان نیمه شب از کنارم می دویدند و می رفتند حیاط که بعدش دیدم از نفر بیشترند و اصلا تمام نمیشن که مجبور شدم بیدار بشم ببینم اینا کی هستند و اون پشمالوی پاکنده یکمی خطرناک بود چون اومد جلوم و من که معلوم نیست خواب بودم بیدار بودم یا مغزم قاطی کرده بود داشت خفه ام میکرد که بغل دستی ام دید در خواب زیاد تکون میخورم و دادو فریاد میکنم کمک کمک داره منو میکشه که اون غول بی شاخ دم که صورتش سیاه بود و مثل گوریل با 3 متر قد از همانجایی که اومد رفت همونجا و داخل زمین رفت چه جوری رفت هم عجیبه و چه جوری از اون زمین بیرون اومد هم عجیبتر و یا خودم رو دیدم از تختم دارم میرم بالا و نزدیکه بخورم به سقف اتاق ولی دیدم که اون پایی روی تخت هم یکی مثل خودم خوابیده گفتم کدومشون منم بالایی یا پایینی که ناگهان یه صدایی که خودش معلوم نبود گفت با هم داریم میریم اون دنیا و تو داری میمیری خلاصه از اونجا هم یه جورایی نجات پیدا کردم گفتم تو برو من دوست ندارم بمیرم که اون گفت پشیمون میشی اون رفت ولم کرد دیدم بالاایی دیگه نیست تنها همونی که روی تختخواب خواییده خودم هستم و یا اون مرد یا آدمی که نیمه لخت بدنش رو از پنجره اتاق دیدم که 2 تا پر قو شاید هم شاخ بودند همینجوری نگاهم میکرد یک دقیقه بعد که اون غیب شد تونستم تکون بخورم یا اون زن سفید رنگ که کنار پنجره نشسته بود فقط نگاهم میکرد مثل گچ سفید بود هر چند همه اینها بیشتر به داستان شباهت داره به هر حال واقعیت نداره و وقتی بیدار می شدم تعجب میکردم اینجور چیزا اگر در دنیای واقعی بودند چی حالتی میشد البته بعضی ها رو احساس میکنم نیمه خواب یا شاید هم بیدار بودم همین پایان.