فروش بادام زمینی گیلان

بادام زمینی را از گیلان خریداری کنید سوغاتی گیلان -فروش بادام زمینی

فروش بادام زمینی گیلان

بادام زمینی را از گیلان خریداری کنید سوغاتی گیلان -فروش بادام زمینی

اخرین نفری که در دنیا زنده میمونه چه کسی هست؟

اخرین نفری که در دنیا زنده میمونه چه کسی هست؟ و چه حسی  داره و عاقبت چیکاری میکنه؟ چیزی که برای من 12 سال پیش در خواب پیش امد همه ما خواب می بینیم هر کسی یه جور خواب می بینه یکی خواب میبینه از بالای کوه افتاد پایین دره به ارتفاع 2 هزار متر که این خواب هم برای من در 8 سال پیش افتاد یکبار هم خواب دیدم که درون بازی کارتونی دستگاه سونی شدم و ناگهان دیدم درون بازی هستم همه این خوابهایی رو که برایم عجیب بود اینجا مینویسم یکبار هم خواب دیدم یک زامبی داره  مغز سرم رو میخوره یکبار هم خواب دیدم یک گوریل  بزرگ پشمالو که سرش به سقف خانه می رسید ناگهان از گوشه اتاق  ارام ارام ظاهر شد صورتش بدنش همه جا سیاه بود این خواب گوریل یه جوری بود که  خیلی به  واقعیت نزدیک بود چون صدای  همه دورو برم را می شنیدم و حتی وقتی بیدار شدم همه ان ادمها در کنارم بودند و حرفهای منو می شنیدند گوریل به طرفم امد سوت زدم همه رو به اسم صدا کردم کسی نمی شنید اخرش گوریل  دستهایش را روی گردم گذاشت تا خفه ام کنه که اینبار هم سوت زدم و اسم ادمهایی را که نزدیکم بودند صدا کردم اانها  3 نفر بیدار بودند و 4 نفر هم خوابیده بودند مثل من در تختشان و 2 نفر هم بیدار بودند با هم حرف میزدند من حتی حرف انها را نیز می شنیدم یکنفر که در تختش  خواب بود از صدای من بیدار شد و گفت جیه جی شده  اسم منو صدا میزنی ماجرا را گفتم تا با این حرف زدم گوریل از همان گوشه اتاق که ظاهر شده بود رفت عقب و غیب شد و گفتم خیلی  سوت زدم تو رو هم خیلی صدا کردم داشت خفه ام می کرد گفت میشنیدم اما خیلی ارام می گفتی گفتم نه بابا من داد فریاد بلند می زدم اما خوابی که از بالای کوه افتادم پایین دره  اما نمردم زنده موندم  چون در پایین دره  برف بود افتادم در برف و فوری بیدار شدم اما ان خوابی که همه مرده بودند و هیچ  جسدی هم نبود هیچ  موجود  زنده ای  نبود شب شد باز هم کسی در خیابان  نبود خودم را کشتم اما  قبل از مردن بیدار شدم  از بازی هم به اینصورت توانستم بیرون بیام که  برق  قطع شد دیدم  بیرون هستم  بعدش هم  بیدار شدم  زامبی که داشت سرم را میخورد وقتی بیدار شدم  ان قسمت سرم  درد می کرد اما  دیدم  کله ام  سالم هست و چیزی خورده نشده   خوابی هم دیده بودم  30 سال پیش که  2  تا  شده بودم  یک صداییی به من میگفت تو داری میمیری اگر  میخوای  زنده  بمونی  برگرد به  جسمت که  در پایین  خوابیده  به اون گفتم  اما  دارم  لذت میبرم  اگر مرگ  این هست که خیلی  عالیه احساس می کردم  به زودی  همه  جهان رو میبینم  در  کهکشانها  اون گفت خوب پس با من بیا  تا  بمیری و همیشه  لذت  ببری  جاودان بشی  گفتم  ولی از کجا  بدونم  این یک مرگ هست گفت پس  برگرد به جسمت تو فرصت زیادی برای  تصمیمگیری  نداری برگشتم دیدم  بیدار شدم یکنفرم و از بالایی  خبری نیست. 2 بار هم در بیداری 2 تا  ادم  خیلی قد بلند دیدم  یکی  3 متر یکی هم  2  متر هر 2 تا  لخت بودند و این 2 تای اخری  رو  احساس میکنم  بیدار بودم  یکی رو که  مطمینم  بیدار بودم  دومی رو  شک  دارم اما تا اونها رو دیدم  غیب شدند ..همین....

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.