اگر هر کسی خودش بود دنیا چه شکلی میشد دنیای هر کسی در تنهایی خودش واقعی هست مردی در بیرون سنگین و سعی میکنه اهنی باشه در حالی که شخصیت واقعی اون نرم لطیف و حتی تو دلبرو هست فقط خودش میدونه که در تنهایی چه کسی هست و در نهایت افرادی که خیلی به اون نزدیک هستند و دوستی انها یکی هست حتی ممکنه پیش زن و بچه شخصیت واقعی خودش رو بروز نده ولی هر چی ادمها با سوادتر میشن خودشون میشن بیرون و درون انها یکی میشه البته سواد داریم تا سواد نه هرکسی دکترا بگیره واقعا با سواده هم مدرک مهمه هم فکرش انعطاف پذیر باشه یعنی معلومات روانشناسی و علوم زندگی رو از هر لحاظ بفهمه و معلوماتش به اندازه ای باشه که حداقل از حالت تعصب بیرون بیاد و بتونه همه چیز و همه کس رو درک کنه نه اینکه فقط فکر کنه خودش بیشتر از همه میدونه وقتی فردا میشه تازه میفهمه چقدر هم کم می دونست ...حتی اسمان و زمین هم تغیر میکنه وقتی میفهمه نیاز به افتاب هست صاف و ابی میشه زمان باران ابری میشه و زمین هم همینطور گاهی وقتها سبز و بهاری و زمانی هم صاف و یخبندان چون حداقل میدون که باید بکارند و درو کنند اگر اینجوری نباشه همان خشک میمونه در بعضی از کشورها ادمها تا 90 درصد مثل هم فکر میکنند زیاد تفاوت ندارن و بیرون از خانه و در خانه در کوه در میان جمعیت یکی هستند اگر در خانه دوست دارند با اهنگی برقصند بیرون هم میرقصند یک شکل یک حالت دارند و هنرپیشه نمیشن خودشونن اما چه بگویم با من ای دل چه ها کردی تو مرا با عشث او اشنا کردی بعد از این زاری نکن هوس یاری نکن برو ای دل دل دیوانه و در خواب همه چهره واغعی خودشون رو میبینن یعنی به ان چیزی که فکر میکنند یا می خواهند بشوند هر چند خواب هم کمی تعیر در ون هست و اون هم به خاطر دیدن و شنیدنی در روز زندگی هست ولی در کل خواب هم 70 درصد رو نشون میده ...