خوب فرض کنیم بچه بیداره خوب مگه من چی کار دارم می کنم هر کاری که بکنی اون داره می بینه از من گفتن بابا اون هزار بار دیده این هم هزاریکمین بار بچه بیداره ها نه بابا کارتو بکون اون داره خواب 7 پادشاه رو می بینه بچه بیداره ها نه بابا کارتو بکون اون داره خواب 8 پادشاه رو می بینه بچه بیداره ها نه بابا کارتو بکون اون داره خواب 9 پادشاه رو می بینه بچه بیداره ها نه بابا کارتو بکون اون داره خواب 10 پادشاه رو می بینه تازه سیروس که بچه نیست 18 سالشه سیروس چی دیده بود سیروس چرا از تعجب داشت شاخ در می اورد سیروس مات و مبهوت به مادرش نگاه می کرد وقتی از خواب بیدار شدی چی دیدی؟ اون داره خواب 9 پادشاه رو می بینه وقتی از خواب بیدار شدی چی دیدی؟ دیدم زیر پاهام زمین نیست و به خودم گفتم من جه جوری در هوا هستم دیشب که سر جام خوابیدم پس جرا دورو برم فقط هوا هست هر کاری که می کردم یادم نمی اومد چه اتفقی افتاده و گویی کور شدم که هیچی نمی بینم اما اگر کور شدم پس چرا روشنی روز رو می بینم وحتی بعضی از صدها رو می شنیدم اما صدها مبهم و بدون معنی بودند گفتم یعنی در این 10 ساعتی که من خواب بودم چه اتفاقی افتاده نه 10 ساعت نخوابیده بودم الان یادم میاد که ساعت 11 شب بود که خواب رفتم خیلی هم زود خوابیده بودم زمین و ساکنانش کجا هستند افتاب هنوز بیرون نیومده بود که ببینم افتاب هست یا نه خوب که نگاه کردم 100 نفر ادم دیدم که هر لحظه دارند کوجکتر و ریزتر می شوند تا اینکه اندازه اتم شدند و دیگه نمی شد انها را دید در اخرین لحظه یک سفینه فضایی رو دیدم که از ان نقطه بلند شد و بعدش از خواب بیدار شدم دیدم همه چیز سر جایش هست و هیچ چیز تغیر نکرده و همه اینها خواب بودند به کنار پنجره رفتم دیدم ادمها دارند کوچا می شوند و اندازه نقطه که شدند سوار سفینه می شوند شاید 1 میلیون ادم داخل اون سفینه که اندازه یک توپ فوتبال بودند شدند تا اینکه مادرم بیدارم کرد گفت سیروس برو نون بخر....بچه بیداره ها نه بابا کارتو بکون اون داره خواب 7 پادشاه رو می بینه تو داری سیگار می کشی بهتره بچه سیگار کشیدن تو رو نبینه یاد می گیره حداقل برو بیرون یا کنار پنجره محسن چند بار بگم سیگار برات ضرر داره زن تو باز هم در سیگار کشیدن من دخالت می کنی محسن به خاطر خودت میگم به خاطر بچه میگم من هیچی باشه زن باشه نمی کشم ... ...