با رقیبان مهربانی با من نامهربانی می کنی اگر فکر می کنی شبها من نمی دانم تو با کی هستی و الکی به من می گی دوستم داری اگر پنهانکاری کنی ستاره های اسمان تو رو می بینند تو با من دشمنی می کنی اما با دیگران دوستی می کنی من میسوزم میسازم چیزی نمی گم چون نمی تونم چیزی بگم به هر حال تو یک انسان ازاد هستی اخرش زیاد به تو فشار بیارم از من جدا می شی و میری با دیگران خوشی می کنی چشم برای نگاه کردنه و من نگاهت کردم عاشقت شدم اما تو هزاران عشق میخوای تو سیری ناپذیری تو زیبایی و از زیبایت دوست ئاری همه لذت ببرنند ولی زیبایی همیشگی نیست توی این عالم دنیای به این بزرگی اخرش یکی پیدا میشه که برای من باشه ولی از بدشانسی من با هرکی اشنا شدم همه گفتند دوستت داریم و عاشقت هستیم و فقط تو اما همه اونها فقط حرف میزدند و دلشون پیش دیگران بود وای که این زندگی چرا اینجوریه دیگه به من نگین دوستت داریم که باورم نمیشه ............