یکنفر ادم ناگهان در مسیر زندگیم ادم قرار میگیره خواسته یا نخواسته که میتونه ناگهان مسیر زندگی ادم رو تا اخر عمر تغیر بده و حتی همه جهان رو بدتر از کرونا بعضی وقتها تعیر دادن مسیر زندگی دست خود ادمه اما بعضی وقتها اینطور نیست و اسمش هست زندگی... ورق که برگرده برای تمام عمر برگشته مثل باتلاق رو میمونه ....در هوای سرد برفی رفتم بستنی خریدم بخورم یکی گفت سردت نیست گفتم عشقم نزدیک منه اما به من بی اعتنا هست عشقم صدامو شنید اما باز هم بی اعتنا بود ... بستنی دارم میخورم دلم خنک و سرد بشه اخه بدجوری دارم اتش میگیرم و سرما رو اصلا متوجه نمیشم تو بگو چی برات بگم فقط این رو میدونم وقتی تو با منی تو پیش منی ما 2 نفر با هم هستیم تنهایی منو باد با خودش می بره اره 2 نفر زیر یک سقف همه جا با هم چگونه میشه شبها و روزها رو بدون تو سپری کرد چند روزه نه چند هفته هست نه باز هم دورتر چند ماهه که تو رو نمیتونم باهم باشیم وقتی با من میمونی غم برام معنی نداره ولی تو نیستی پیشم نمیتونم تو رو ببینم همه جای بدنم میلرزه و غم درونم لونه کرده بدون تو مقل بارونم همیشه بارونم و میبارم همه بهار دارن اما من بهارم پر زد و رفت شب که میشه همه میخوابند اما اما عزیزم من بیدارم شبهای من مثل سیاهی چشمای تو هست گل یخ توی وجودم جوونه کرده توی اتاقم دارم از تنهایی اتیش میگیرم چی بخونم جوونیم رفت که صدام رفت...................