چگونه از دست عزراییل مرگ فرار کردی؟ وقتی ازراییل به طرفم امد و نزدیکتر شد دقیقا در آخرین لحظه که دستهایش را روی گلوی من گذاشت تا جان مرا بگیره همان لحظه یکنفر منو با صدای بلند صدا کرد عزراییل برگشت به طرف صدا و رفت بببینه اون کی بود که در این لحظه منو صدا کرد کی صدا کرد منو کی صدا کرد کی از این پنجره بسته رها کرد منو کی با آواز خوش عشق صدا کرد منو کی صدا کرد کی صدا کرد کی رها کرد منو کی رها کرد خوب من تا دیدم عزراییل برگشته فوری پا به فرار گذاشتم رفتم در یک چای دنجی قایم شدم عزراییل دید من نیستم گفت از دستم فرار کردی اما آخرش یک روزی حالا امروز نشد فردا فردا نشد سال دیگه سال دیگه نشد 100 سال دیگه آخرش تو رو می گیرم اون رفت به سراغ آدمی دیگه کی صدا کرد منو کی رها کرد.....