دلم میگه همین روزا دوباره پر میشه آسمون پر از ستاره هر کسی هر آرزویی که داره به آرزوش میرسه باز دوباره زندگی پستی و بلندی داره دست تو نیست این رسم روزگاره کاشکی میشد گذشته هامو داشتم دلشوره هاشو روزشو میزاشتم بس که چشمام دنبالشن توی ابرها اسمشو من ستاره جون گذاشتم کسی جز تو نمیدونه چقدر خسته ام چقدر خوابهای عجیب و غریب می بیم کاما یه روزی تنگ غروب آسمون بر می گردم این جوری به من نگاه نکن آتش به هستی ام نزن من نغمعه عشق توام طعنه به من زیاد نزن دارم با تو حرف میزنم از دست من فرار نکن بیشتر از این دل منو عاشق و بیقرار نکن...