بکش به زنجیرم اسیر تقدیدم فنا پذیرم قسم به تو که عشق ما یه عشق بی زبونه چو عشق ما به هم رسد طلوع یک ستاره هست تو زندگی برای ما تولدی دیگری هست همیشه غمگینم غم تو در سینه ام بیا به بالینم نزار تنها بمیرم ای یار من ساحلم تو دریا لبریزم از ارزوی رسیدن به ساحل دنیا جه زیباست وقتی به هم برسیم حتی در دنیاهای دیگه حتی در خواب و رویا پر از عشق و لذت با هم بودن ای یار من میخوامت دوستت دارم دلم میخواد بغلت کنم ببوسمت و عشق بریزم به همه وجود تو دنیای من و تو یک فصل داره ان هم بهاره بیا به بالینم نزار اینجا بمیرم ................................
عمر انسان نامحدود می شود داروی ضد مرگ علمی تخیلی اکنون در قرن 23 هستیم و عمر انسانها از 100 سال به 300 و 500 و 800 سال رسیده است سال سال 300 سال هر سال میگیم دریغ از پارسال در بسیاری از فروشگاه ها عمر فروخته می شود هر یک سال قیمت ان هست 1 میلیارد تومان و هر 10 سال 10 میلیارد تومان انسان در قرن 24 یعنی 100 سال دیگر وقتی دنیا میاد و به 100 سالگی میرسه برای اینکه زنده بمونه موفق به کشف عجیبی می شود و از سال دیگه سن بالا نمیره و به پایین میاد و از حالت پیری به میانسالی سپس به جوانی و بعدش کودکی و وقتی 10 ساله شد دوباره به سمت نوجوانی میانسالی و پیری این حالت تا 5 هزار سال نوری ادامه داره که در اخر چون نمیمیره دق می کنه میمیره چون از عمر زیاد 10 میلیارد سال نوری خسته شده و میلیاردها سال هی جوان شد هی پیر شد قابل خوردن شیر شد...
معرفی وبلاگ بادام زمینی اینگونه نوشت: اخرین انسانی که در این دنیا میمیره کیه؟ این اتفاق 10 سال پیش افتاد تا حالا تصور کردین اگر اخرین انسانی باشید که تنها در کره زمین شاید در همه هستی باشید چی کار می کنید؟ این اتفاق برای من افتاد و دیدم اخرین ادمی هستم که در این جهان هستم و اون لحظه نمی دونستم چی کار کنم یادمه شب بود رفتم خوابیدم مثل همه شبهای دیگه اما اینبار خوابم فرق می کرد چون خواب دیدم صبح شده و از خواب بیدار شدم احساس کردم همه جا ساکته و هیچ صدایی شنیده نمیشه هوا هم خوب بسیار عالی افتاب هم در اومده بود البته اینها همه در خواب بود و من در اصل هنوز خواب هستم فقط در خواب دیدم که صبح شده و در عالم واقعیت در رختخوابم خوابیده بود و ساعت هم 3 نصف شب بود اما ادم که نمیدونه داره خواب میبینه فکر میکنه واقعا بیدار شده سکوت زیاد باعث شد برم کنار پنجره بیرون رو نگاه کردم دیدم هیچ جنبنده ای پرنده ای چرنده ای ادمی در خیابان نیست در حالیکه همیشه این موقع صبح شلوغ بود رفتم بیرون تا میتونستم راه رفتم دیدم باز هم کسی نیست و کم کم فهمیدم من اخرین انسان هستم که زنده هست حتی جسدی هم نبود همه غیب شده بودند رسیدم به یک رودخانه هوا تاریک شد گفتم من تنهایی در این دنیا برای چی زنده هستم خودمو کشتم و وقتی بیدار شدم دیدم زنده هستم و خیابان هم شلوغه مثل همیشه...
معتادانی را میبینم که ظاهرشان خوبه البته پولدار هستند این افراد که هم خوشتیپ هم ظاهری خوب تمیز هم دارند به موقع سر کار میروند و روابط اجتماعی انها هم خوبه چون در همه جور شغل هستند و اینجوری که من میبینم مشکلی هم ندارند بعضی ها می پرسند اگر اعتیاد بد هست پس چرا اینها طبیعی هستند رانندگی می کنند با مردم معامله کاری انجام می دهند تازه مردم با این افراد یا بر عکس مشکلی ندارند اما معتادانی هم هستند که قیافه انها از یک کیلومتری معلومه که معتاد هستند و بیشتر اینها هم کم پول هستند بعضی ها هم از یکدیگر می پرسند این معتاده اون هم معتاده البته قیافه هر 2 گروه چه پولدار چه بی پول به معتاد میخوره اما پولدار صورتش فقط قهوه ای هست و برق میزنه اما معتاد بی پول صورتش لاغر استخوانی و مات و کدر هست و خیلی هم غمگین هست اما اونی که پولدار هست حداقل ماهی 4 میلیون به بالا درامد داره اخلاقش لباسش نوع زندگیش خوبه هر چه پول بیشتر هم دارند مشکلی با اعتیاد ندارند حالا چرا 2 جور معتاد داریم شاید به خاطر همین مقدار پول هست اخه بعضی ها سوال می کنند اگر اعتیاد بد هست چرا اینها خوبند من هم موندم چی جوابی بدم....