خودت منو وارد سیاهچاله کردی خودت هم باید منو بیاری بیرون من که اهل بازی نبودم اهل عشق بازی نبودم داشتم زندگیمو می کردم چه می دونستم برام دام گذاشتی تو منو یادم دادی سر تابت تابم دادی میخواستی منو عاشق کنی بعدش بزاری بری تا دیوونه بشم منو راضی به این بازی کردی وارد مثلث عشقت کردی همه رو عاشق می کنی میزاری میری ای شیطون بلا گرگ ناقلا آخرش یه روز یه روز تنگ غروب ای نامهربون تو هم گرفتار یکی مثل خودت میشی هر کی رو که نتونی رامش کنی خامش کنی عاشقت می کنی تا دوستی دوستی از اون بکنی پوستی خوب حالا من موندمو این عاشقی چقدر سخت جدایی چه می دونستم دوستم نداری همه حرفاتو باور کردم این شد سرنوشتم خدا عاشقت کنه که مثل من درد بکشی روزی صد بار بری توی خرابات خراب بشی تو عاشقم نبودی کور بودم کرد و لال هیچی نفهمیدم همه نقشه بود حالا که از من چیزی نمونده ولم کردی رفتی تو منو وارد عشق سیاهت کردی ...