وقتی کشتی تایتانیک غرق شد من هم با اون غرق شدم چرا هر چی که خیلی با ارزشه از من خیلی دوره اما هر چی که بی ارزشه همه جای دورو برم هست عجیبه انگاری یکی یه چیزی هست یه مانع که نمیزاره از جام حرکت کنم و اون چیزهای با ارزش رو بدست بیارم اون کیه اون چیه که نمیزاره یعنی فکرم اشوب زده شده یعنی من در دنیای یکی دیگه دارم زندگی میکنم و فقط فکر میکنم که خودم هستم نمیشه سخته بدجوری چسبیده زالو هست شاید نمیدونم هر چی هست هر کی هست بسه امیدوارم ولم کنه هر کسی در زندگی با خاطرات خودش جا ماند اینبار اگر سوار ترن هوایی بشم دیگه پایین نمیام میرم اون بالا میمونم هنوز هم خنده های اونها رو میشنوم تو هم با ما غرق شدی به دنیای مردگان خوش اومدی در اخرین لحظه ساحل رو نگاه کردم اما ساحلی نبود تا چشم کار می کرد اب بود غرق شدم و رفتم به دنیای مردگان ......